تشیع با « نه » آغاز شد ..... « نه » در قبال مسیری که تاریخ انتخاب میکرد ... و اینک حسین .... وارث آدم .... وارث تمامی تاریخ ..... « نه » گویان ، ["خشمگین و مصمم ، گرداب فشرده ی مسلمانانی که رو به کعبه دارند را می شکافد ،هم آنانی که گوسفندان را به اشاره ی سرنوشت خویش ذبح میکنند و هفت ریگ ظریف زیبای رنگارنگ را با سرانگشت نوازش خویش بر سیمای آن سه خداوند زمین وزمان خویش به طنازی واطوار عشقبازی می پرانند ، تا دوزخ دنیا را به بهای بهشت بخرند و پشت به خانه ی مردم ، به سوی قبله ی زندگی ذلتشان رو دارند ....." ](1)
آری این حسین است که میرود ، او که پشت به « کاخ سبز » دمشق دارد و پرورش یافته ی خانه ی گلین و متروک فاطمه است ..... حسینی که خون پیامبری که در« قبه الخضرا » آرمیده است ، در رگهای اوست ....
شیعه در خانه ی فاطمه هر چه را می خواست و هر که را می خواست می یافت ......
برای شیعه ،[" فاطمه وارث پیامبر ، مظهر « حق مظلوم » و در عین حال نخستین « اعتراض » و تجسم نیرومند و صریح « دادخواهی » که شعار ملتهای محکوم و طبقات مظلوم در نظام حاکم ، بود .
و علی ، مظهر « عدل مظلوم » تجسم پر شکوه حقیقتی که در رژیم های ضد انسانی قربانی شد و در مذهب رسمی حاکم کتمان
و حسن ، مظهر آخرین مقاومت پایگاه « اسلام امامت » ، در برابر اولین پایگاه « اسلام حکومت » .
و حسین ، شاهد همه ی شهیدان ظلم در تاریخ ، وارث همه ی پیشوایان آزادی و برابری و حق طلبی از آدم تا خودش ، تا همیشه . رسول شهادت ، مظهر خون انقلاب .
وبالاخره زینب ، شاهد همه ی اسیران بی دفاع در نظام جلادان ، پیامبر پس از شهادت ، مظهر پیام انقلاب !" ](2 )
واینک این حسین است وارث آدم ..... وارث تمامی تاریخ که اینگونه با سپاهی اندک تمام قد در برابر تمامی کفر ایستاده است ... او با خانواده اش و یاران باوفایی آمده است که به شهادت تاریخ 72 نفر و شاید کمی بیشتر یا کمترند .... اما کسانی هستند که در شب عاشورا ، امام حجت را بر انها تمام نمود و خواست که اگر نمی توانند ، از سیاهی شب استفاده کنندو برگردند ، عده ای رفتند ولی این زینب بود که می هراسید ، می ترسید که نکند همین سپاه اندک نیز برادرش را تنها بگذارند و حبیب ابن مظاهر ، این ارامش دلها ، شبانه به همراه حسین ، برای بیعتی دوباره به خیمه ی زینب میرود ... و حسین است و این سپاهی که تاریخ از ابتدای خلقت تا ظهر عاشورا و تا همیشه ، اصحابی با وفا تر و مهربانتر از آنها به خود ندیده ، که زودتر از رهبر و سرور خوبش به ملاقات خدا می روند ....
مگر حسین ، چه میگفت ؟ .... جدش چگونه او را تربیت نموده و مادرش زهرا با شیره وجودش چه در جان او ریخته بود ؟
علی مگر به او چه آموخته بود ؟ ....و تشیع از او چه خواسته بود ؟ ....
["در مکتب علی ، شیعه به عنوان تجسم درد ها و آرزوهای توده های مظلوم و آگاه و عاصی بر جبر حاکم ، اساسی ترین شعار های خود را می یافت :
برای رهایی از « ولایت جور »
« ولایت علی »!
برای زدن داغ باطله و مهر کفر و غضب بر جبین خلافت :« امامت »!
. برای واژگون کردن نظام تضاد و تبعیض مالکیت :« عدالت » !
و برای ، « اعتراض به وضع موجود » - که حکومت و روحانیت و اشرافیت حاکم ، با فتح ها و غنیمت ها و مسجد سازی ها و جماعت ها و مدرسه ها و نذرها و وقف ها و خیرات و مبرات و تعظیم شعائر و انجام مراسم ،می کوشیدند تا همه چیز را طبق مشیت بالغه ی خدا و شرع و رضای خدا و خلق نشان دهند :اصل « انتظار » !
و برای ایجاد مرکزیت در نهضت :« مرجعیت » !
وبرای تشکیل نیروها و نظم و دیسیپلین و تعیین جهت :« تقلید » !
و برای داشتن یک رهبری مسئول :« نیابت امام » !
و برای تامین بودجه مبارزه فکری و اجتماعی و اداره تشکیلات ... « سهم »!
و برای طرح مداوم جنگ تاریخی شیعه ، انحراف تاریخ ، غصب ها و خیانت ها و ظلم ها و سرچشمه های فریب و دروغ و انحطاط . بویژه برای خاطره شهیدان :« سوگواری » !
و برای رسوا کردن نظام حاکم که خود را وارث سنت رسول می نامند و اثبات اینکه وارث ، جلادان و قاتلان ذریه ی رسول است ، و برای نشان دادن راهکار ، پاسخ گفتن به این پرسش همیشگی که : « چه باید کرد ؟ » و تعیین شکل مبارزه با حکومت و سرپیچی از بیعت ظلم و طرح تسلسل پیوسته ی تاریخ و اعلام جنگ انقطاع ناپذیر میان « وارثان آدم » و « وارثان ابلیس » و تعلیم این واقعیت جاری که اسلام حاضر ، اسلام غایب است ، در ردای – سرخ شهادت ....« عاشورا »! "] (3)
و این گونه بود که حسین ، حج را رها کرد و به سوی قتلگاه خویش حرکت نمود تا به انسان و به تاریخ نشان دهد که :اصول شیعه بر پایه ی دو اصل « امامت » و « عدالت » استوار است ... و هر کجا ، و در هر زمان ، حکومتی جائر بر سرکار آید شیعیان بر پایه این دو اصل به مبارزه با او برخواهند خواست و با توکل بر خدا و رهبری امامشان عدالت را برپا خواهند نمود و از هیچ چیز و هیچ کس ، حتی اگر اندک باشند ، نخواهند هراسید .
پی نوشت : (1) از کتاب حسین وارث آدم دکتر شریعتی
(2) و (3) از کتاب تشیع سرخ دکتر شریعتی
۱۵ نظر:
كلام زيباي دكتر كه در سياهي حكومت ستم شاهي و در غربت اسلام پويا گفته شده هميشه دل عاشقان ولايت را خروشي بخشيده است بياد داشته باشيم كه حكومت شيعي پس از هزاران سال با همت مرادي چون خميني و خون هزاران مريد بسيجي در اين سرزمين بپا داشته شده است و اينك همه ستم جويان شرق و غرب تيغ نابودي بر آن مي كشند. حفظ حرمت نظام با يادآوري اين كلمات در كنار اينكه امروز مرجعيت جلودار نظام سلطه جهاني است و شيعه راستين صدايش از بنگاههاي خبر پراكني غرب شنيده نمي شود بايد باشد.
به يادآوريم كه ريشه مشكلات اقتصادي و اجتماعي امروز كشورمان در همان نظام هاي سلطه است كه با همكاري مال اندوزان داخلي مردم خوب سرزمين مان را به زير فشار برده اند
به ياد آوريم كه تسلط بيگانه اي كه امروز شعار حقق بشري براي اين سرزمين سر مي دهد همان است كه سالها همه تار و پود همسايگانمان را در اختيار دارد و امروز از افغاني و عراقي جز فقر و ذلت نمي بينيم
به ياد آوريم كه اين گوشه پر جنب و جوش دنيا با سهمي كوچك از اقتصاد جهاني به مذاق جهانيان جيره خوار خوش نمي ايد . حتي تحمل نام فارس را هم بر خليجش ندارند
به يادآوريم كه با همه اين تلاش ها جرياني معكوس در راه است ( ديروز آمار توئيتر خبر از بيشترين جستجو در باب ايران و غزه را داشت و اين نشانه هاي آن جريان معكوس است- من بياد دارم كه بيشترين بيننده براي بازي ايران و امريكا در جام جهاني رفته بودند تا ديدار فينال آن جام - اينها نشانه جريان معكوس ناخواسته خبري دنياست كه عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد)
معلم گرامي چه خوب است كه اين كلام هاي ماندگار در تاريخ مبارزه اين سرزمين را با دقت در شرايط زماني و مكاني آن براي همه خوانندگان بيان كنيم
@ ناشناس
سلام
کاروان حسین در کربلاست ... خدا کند از جاماندگان نباشیم ...
20:13
سلام
مطلب جالبی بود
می گویند از مهمترین ابزار فریب شیطان: حب مال ، حب ثروت ، حب قدرت و مقام و حب شهوت است .بعضی مثلا حب شهوت ندارند ولی اسیر حب ثروتند من فکر می کنم معاویه اسیر حب مقام و منصبش شده بود که از هر ابزاری (خصوصا دین)برای حفظ آن بهره می جست
سلام
تو یه وبلاگ دیدم که کامنت داده بودید چرا همیشه از سیاهی مینویسند
فکر کنم وبلاگ دفتر گلی بود
این سیاهی نویسی چیزیه که اکثریت نسل جوان گرفتارش شدن
مثل خود من
نمیدونم چرا
@ جناب خدا رحمی سلام
همه انسانیم و ممکن الخطا ... فقط باید از خدا بخواهیم که دمی و کمتر از ان مارا به حال خود نگذارد که تمامی این حب ها که نام بردید در همه ی انسانها کم وبیش وجود دارد ... شیطان برای فریب انسان می تواند از هر کدام استفاده کند و باید فقط در این حال گفت :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
در پناه حق باشید .
@ فریدون
سلام
در وبلاگتان کامنت گذاشته ام .موفق باشید.
درود بر خانم معلم
سیاه نویسی یه جوری مد شده الان
مثل ماشین مدل بالا میمونه
هرکی سیاه تر بنویسه بهتر
البته بعضی دیگه فقط درباره ی مرگ مینویسن و ...
من خودمو تو این زمینه قابل تحمل میدونم
الان شاد نوشتن از نظر خیلی ها بچه نویسی حساب میشه
خداکنه این دید ها عوض شه
كتاب "شهادت" شريعتي هم خيلي قشنگ است. هر چند رويكردهاي چپ انقلابي در اين كتاب وجود داره اما تحليل هاي جامعه شناختي خوبي انجام داده.
دعا كنيد اين شب ها كه حسابي درب و داغونم.
@ فریدون خان سلام
سیاهی ها را ابن دو ماه فقط بر تن کنیم و سیاهی را از دلها پاک کنیم ...
باد بگیریم انسان بودن ، سیاهی نیست ، سپیدی است ، پاکی است ... و اگر هزاران هزار نفر بگویند سیاهی ، سپیدی انتخاب ارجح مان باشد ...
موفق باشید .
در این شبها ما را از دعا فراموش نکنید .
@ جناب پورغلامی سلام
این ایام که به « ارک » هم میروید و دلتان هوای حسین را میکند به یاد ما هم باشید ...
کتاب شهادت دکتر نیز زیباست ... من قلم ایشان را دوست داشته و دارم ... به یقین می گویم که، معصوم شناسی ام را از کتابهای ایشان شروع کردم ...
خداوند رحمت و همنشین زینب اش (س) نماید .
در پناه حق باشید .
کتاب فتح خون شهید آوینی هم کولاک است.
سالهاست با آن مانوسم و جملات آنرا حفظ شده ام:
"عقل میگوید بمان و عشق میگوید برو و خدا انسان را در حیرت میان این دو آفریده است تاوجودش معنا شود"
کتابهای عین.صاد هم عالیست
@جناب ساعی
سلام
کتاب فتح خون را دارم و کمی خوانده ام به توصیه جناب پورغلامی قصدم خواندن کامل کتاب است انشا ا...
ممنون از معرفی کتابهای خوبتان ...
در پناه حق باشید .
توصیه می کنم یادداشتهای شهید مطهری در مورد این کتاب را بخوانید
برادرم گفتند "رويكردهاي چپ انقلابي" ، دقیقا این کتاب هم دچار چنین عارضه ایست
شریعتی بزرگ بود و بزرگ خواهد ماند ، آنقدر بزرگ که افکارش قابل نقد است
یاحق
@ من
سلام
هیچ کسی خالی از نقد نیست ... شریعتی اسلام گرایی بود که توانست همان ظرف را بشکند و اسلامی را جلوه گر نماید که کسی آنگونه از اسلام و معصومین نگفته بود ...
علی و فاطمه وحسین را شریعتی بسیار زیبا توصیف میکند ...
آیا تا به حال دیده اید کسی از فاطمه بگوید چنان که او گفته ؟
آیا چیزهایی که در این پست امده از زبان او در باره ی حسین چپ گرایی است ؟
من اسلامم را ، « لا » گفتن به شرق و غرب را از شریعتی اموختم و به جرات می توانم بگویم در ان زمان با هیچ شخصیت دیگری جز شریعتی آشنا نبودم .
شخصیت بزرگی بود و باقی می ماند . امام هم با توجه به انتقاداتی که از وی داشتند کنارش نگذاشتند .
امید که سخن » حق » را بشنویم و بپذیریم حتی اگر از کسانی باشد که بر خلاف نظرمان سخن میگویند .
در پناه حق باشید .
سلام خانم معام یه سری به دانش آموز عاشق بزن داستان زندگیمو با شعر نوشتم یه عشق یه طرفه یه بی کس و تنهام
ارسال یک نظر