فرهنگ فست فودی !




نمیدونم چی شده که الان همه چی داره باشتاب طی میشه واثری از تامل دیگه در کارها نیست ... از خوردن غذا گرفته تا پوشیدن لباس و تا حرف زدن و حتی اظهار نظر ....

همه میخوان سریع به چیزی که می خوان برسن ... شتابزده میبینن ...شتابزده فکر میکنن و شتابزده نظر میدن ...
یک پیام ، یک نوشته ، یک تصویر ، یک فیلم به سرعت همه رو هیجانی  و قدرت فکر کردن رو ازشون سلب میکنه ... یادمه همیشه میگفتن بزرگتر ها باید بزرگتری کنند ، سکوت کنند ، تامل داشته باشند ، کمی دقت درتفاوت عملکرد بزرگان و جوانان ما رو به این نتیجه میرسونه .... حالا با یه بررسی ساده مشخص میشه که کیا برخلاف سنشون کودکانه عمل میکنند و برخی در عین کودکی ، بزرگمنشانه رفتاری دارند ....
در این هیاهوی رای من کو ؟ که انگار تبدیل شد به حق من کو ؟ !! و کم کم تبدیل میشه به نظام من کو ؟ !!! ، کمی آرومتر به قضایا نگاه کنیم .... کمی با تامل تر ، همه چیز رو بدون بررسی ، با هر چیزی که ممکن است با هم هیچ سنخیتی نداشته باشند گره می زنیم و از این معجون ساختگی بر علیه هم استفاده میکنیم ....
نه یادی از فرهنگی میکنیم که بهش افتخار میکنیم ، نه باور داریم که مسلمانیم و در این مسلمانی این راه ، ره به جایی نمیبرد ... جنگ روانی است که در انداخته اند و نشسته اند و از دیدنش لذت می برند ....
روی سخنم با تمام جوانانی است که دم از رای به تاراج رفته می زنند ، دم از حق ضایع شده می زنند ، اصلا حق شهروندی را میدانیم که چیست تا از ضایع شدنش بگوییم ؟
از سکوت رهبری گفتیم .... سکوت را شکستند و گفتند « بصیرت » بیابید .... گفتند : چرا فرمان نمیدهند ! ، گفتند : « در پی جذب حداکثری و دفع حداقلی باشید » ... گفتند و گفتند و با هر فرمان رهبر عده ای باز گشتند ولی هنوز عده ای مانده اند ....
جناب مهاجرانی از آن ور دنیا فرموده اند که :« مقام رهبري بیش از همیشه به نقد نیاز دارند » !!! این در حالی است که رهبری هیچگاه نفی نقد نکرده و حتی در برابر خودشان از نظام نقد شد و ایشان پاسخ دادند .
نمیدونم چگونه با به جریان انداختن جنگ روانی و متوسل شدن به ترور شخصیت ها و ارعاب و تهدید به تحریم می خواهند به نیات پلید شون برسند اما ملت ما حاضر و ناظر این اعمالند و هر تروری انان را در درست بودن راهشون مصمم تر می کنه .... بکشید اساتید هسته ای مان را ، از هر علی محمدی ، علی محمدی های دیگری می رویند تا ریشه ی ظلم را در جهان بخشکانند ...
جامعه ای که فرهنگش حسینی است و مردمش جان برکف اماده ی فرمانی از رهبرشان هستند را چگونه می خواهند با تهدید و ارعاب و ترور بترسانند ؟ !! .... دفاع مقدسی که 8 سال به طول انجامید برایشان حجتی نشد که این مردم ولایتی هستند ؟ ! ....
کافی است کمی از این شتابزدگی ها دست برداریم ، سکوت پیشه کنیم و اجازه دهیم انان که باید کاری انجام دهند ، به کارشان برسند ، با هیاهو و جنجال ، تنها محیط را متشنج تر و اماده تر برای انجام اعمال پلید دشمن می سازیم ... دشمن شاد کن نباشیم ... به یاد آوریم صحبت حضرت را در هنگامه ی جمل که فرمودند : «همانا فتنه ها چون روي آورد، باطل را بصورت حق آرايد و چون پشت كند حقيقت چنانكه هست رخ نمايد.»
از این فست فودی که دشمن برایمان اماده نموده اجتناب نماییم و این فرهنگ را به خودشان واگذاریم که فرهنگ این ملت غنی تر و پربارتر از هر چیزی است که دشمنان به ما هدیه نموده اند.



(1) خطبه 93 نهج البلاغه كه حضرت علي(ع) پس از جنگ جمل ايراد فرمودند.



۵۵ نظر:

امید گفت...

والا اینجاست ها تو گلومه اما گفتن همان و مردن همان . عجب خواب خوشی می بینیدها...
من دلم دروغ می خواهد...!! به روزم .
WWW.RADEYAR.BLOGFA.COM

خانم معلم گفت...

@امید خان
سلام
کاش حالا که اومده بودی ، حالا که این همه نظر داشتی ( یه سر به وبلاگت زدم )، کمی مکث میکردی و انچه می خواستی بیان میکردی تا گلوت نگیره که احتمال مردن از همون نگفتنته !!! ...
ما راضی نیستیم جوون مرگ بشین خدای نکرده ....

امید گفت...

اما خیلی های دیگه راضی هستن به جوون مرگ شدن خیلی از مردم ایران . نقد کردن مساوی است با زندان-شکنجه و مردن . بسن غدر و بسن غش....

خانم معلم گفت...

@ امید خان
من نمیدونم طرف صحبتت منم یا کسانی که من نمیشناسمشون ... اگه منم که میگم حرف بزنید شاید ما از اشتباه در بیایم یا شما رو از اشتباه در بیاریم اگه کسانی هستند که نمی شناسمشون متاسفم نمیتونم کاری بکنم برات ...
اما تا جایی که می دونم هر کشوری برای خودش قانونی داره ، مثلا توی هند که قبلا میگفتن اگه به گاوی احترام نزاری هندو بهش بر میخوره و درجا حکم اعدام داره - یا اخیرا شنیدم توی چین داشتن 40 گرم مواد مخدر حکم اعدام داره و 24 تا از ایرانی ها رو اعدام کردن ! ... خوب جان من اگه قانونی زیر پا گذاشته بشه فکر نمیکنی باید جوابش رو قانونی داد ؟
شاید چیزهایی هست که ما اطلاع ندارم و فقط ظاهر قضیه رو می بینیم ... شاید مصیبت عمیق تر از چیزی باشه که به من و تو نشون میدن ...شاید هدفی در کار باشه که مهمتر از کشته شدن چند جوون، که خیلی سخته ، باشه ...و خیلی شاید های دیگه ....
نمیدونم متنم رو خوندی یا نه ؟ خیلی شتابزده فکر میکنیم و تصمیم میگیریم کمی سکوت چیز بدی نیست ... مطمئنا با کمی سکوت اتفاقی نمیافته که همه چیز از دستمون در بره .... کمی تامل چیز بدی نیست ...
در پناه حق باشید .

میرباقری گفت...

سلام .
نمی دونم چی بگم الان در مورد این پست . یکی دو روز دیگه میام می بینم نظر می دهم .

بلاگ اسکای به روزم .
یا حق .

ر گفت...

فقط سلام

مساله اين است گفت...

دست مريزاد.
بابا شما كه از ما جوون ها راديكال تريد !
اصلا تقصير شما معلم هاست كه ما اين طوري شديم ديگه !


يا هــو

میرباقری گفت...

سلام .

الان که یادداشتتونو خوندم خیلی لذت بردم . دست و پنجه تون درد نکنه .
تعیبر واقعگرایانه ایست از اون چه که امروز توی ایران می گذره . اما خب هر آدم عاقل و بالغی دیگه می دونه این غذاهای حاضر و آماده که معلوم نیست چی قاطیشونه را باید گذاشت کنار و به فرهنگ تاریخ و ریشه ی خود بازگشت .
جای تاسف دارد که عده ای را آب و رنگ این نسخه ها و این فست فودها گرفته و روی به ایدئولوژی آورده اند که تمدن غرب داره با همین ایدئولوژی رو به انحطاط میره و اون خوی خونخواری و زیاده خواهی و انحطاط از ارزشهای اخلاقی و رواج بی بند و باریست . نگرش مادی به جهان غریبها را که ب ناکجاآباد برده حالا نمی دونم چرا بعضی آدمهای کوته فکر فکر می کنند نسخه ای که فرنگیها می پیچند درد آدمهای با فرهنگ و اصیلی مثل ما ایرانیها و ما مسلمونها را دوا میکنه و چرا نمی فهمند اون آتیشی که استکبار جهانی به پا کرده دامن این همه مسلمونو توی کشورهای همسایه دور و نزدیک گرفته . حالا یه عده آدم ابله و ساده لوح بیان دم از حکومت سکولار و ... بزنند و روز به روز به خواسته های نابجاشون ابرام کنند . به هر حال این تقلیدهای کورکورانه مصرف گرایی که این وطن فروشها در مورد اون چه غربیها می خواستند به خورد ملت بدهند روز به روز به قهقرا نزدیکترشون خواهد کرد .

من گفت...

هیاهوها اجازه ی فکر کردن را از انسان می گیرند ، گاهی هیجانی در جامعه به وجد می آید و افراد از ترس عقب ماندن و ملقب شدن به برچسب عقب مانده ، بدون تفکر به آن می پیوندند

توصیه می کنم این مقاله را بخوانید(هرچند که در آغازش بسیار چاپلوسانه و همراه مبالغه از نویسنده ی مقاله یادشده) :

http://www.iricap.com/magentry.asp?id=8689

لیدی گفت...

اگه نقد کردن داشتن که با جناب نوری زاد اینکارو نمی کردن . تازه اون که خودی بود . وای بحال بقیه ...

خدارحمی گفت...

من هم موافقم که باید طوری رفتار کنیم که جلو جنگ داخلی گرفته شود . اما نباید تحت تاثیر تبلیغات یک سویه قرار گرفت و یک طرف را مقصر دانست ٬ همانگونه که آقای علی مطهری بخوبی اشاره کرده اند ریشه فتنه در سخنان مناظره ای بوده است و اگر کسی در تبلیغات یک سویه به آن اشاره نمی کند دلیل بر مقصر دانستن محض طرف مقابل نیست . من معتقدم بسیاری از نا آرامی ها بخاطر نادیده گرفتن شعور مردم است یا همسطح دیدن سطح فکری عوام و خواص جامعه است.

فرزند ایران گفت...

سلام بر خانم معلم،
من مباحثه ای که در کامنت دونی چند پست قبل شما و ناشناس و نامدار با آقا مهدی داشتید رو خوندم و از اونجایی که اون پست در حال پایین رفتنه اینجا حرفمو میزنم.
نقل قول:" خود انقلاب بد نبوده ونیست... اصلش چیزیه که بسیار والاست... مطمئن باش منی که در این انقلاب رشد کردم ، نفس کشیدم و پیر شدم این اجازه رو به هیچ کس نخواهم داد که به ارمانهای انقلابم توهین کنند ... اصل رو زیر سوال نبر هیچوقت.... مثل من واین ناشناس که ولایت فقیه رو قبول داریم حرف ولی فقیه برامون حجته "
نقل قول از ناشناس:" انقلاب يك دگرگوني بنيادي است يك شي نيست كه خراب شود يا خراب كند نظام و سيستمي كه از دل انقلاب خارج مي شود ممكن است خراب كند اما انقلاب يك آرماني است براي بهم ريزي وضع نامطلوب حاكم و ايجاد نظم مطلوب... نظام مورد خواسته مردم بود و برقرار شد حال اگر خوب در نيامد داستان ديگري دارد ."
و حالا من؛ من متولد این خاکم، یک نفر از حدود 70 میلیون، در ربع قرن زندگی ام در سرزمینم آدمهای متفات و چیزهای متفاوتی دیدم و برای خودم به نتایجی رسیدم. شما یک انقلابی داشته اید که اصلی میدانیدش که نباید زیر سوال برود.این به قول ناشناس "آرمان" برای ایجاد وضع مطلوب به شما تعلق داشته و دارد ولی به نظر من اجازه ی اینکه کسی زیر سوال ببردش یا نه به شما تعلق ندارد. نمیدانم شما فیلم موازنه را دیده اید یا نه در آنجا فردی آرمانی داشته و دارد حکومت میکند آرمانش را و آرمانش راه اندازی یک نظام با دیسیپلین مورد نظرش بوده. وقتی کسانی از آن حکومت بسته سعی میکنند حصار اسارت در حکومت-آرمان-رویا-وزمانی انقلاب را بشکنند آن دیکتاتور که مخالفانش را میسوزانده به کسی که داشت سرنگونش میکرد میگه "تو داری رویای منو لگدمال میکنی" و از اون بابت مستحق مرگ می دونتش. که حالا در اون فیلم برای پایان خوش او شخص سرنگون میشه ولی شاید آرمانی که اون شخص دیکتاتور به بقیه حکم می کرد روی کاغذ نتایج درستی از کاهش جنایت داشته البته به قیمت کشتن احساسات.
مثالی رو که عنوان کردم رو امیدوارم به عنوان توهین تعبیر نکنید. اکنون شما صحبت از آرمانتون میکنید که نمی گذارید بهش توهین بشه یا اصلش زیر سوال بره. قاعدتا برای این منظور شما هم باید در مقابل بروز این اتفاقات از خودتون واکنش نشون بدید. یا از قدرت استفاده کنید یا هر واکنشی که خودتون میخواید.
شما اگر واقع بین باشید میدانید کسانی در این کشور هستند که آرمان شما آرمان اونها نیست و بعضا آرمان شما با آرمان آنها در تضاده (در مورد تعدادشون فعلا هیچ نظری نمیدم، فقط صرف وجود).

فرزند ایران گفت...

ادامه: بنا بر همون اصل واقع بینی در تاریخ چیزی که زیاده انقلابه. بنابراین انقلابی که شما انجام دادید، درش رشد کردید و پیر شدید تنها انقلاب موجود نیست. همون شخصی که درباره ی شخصیتش در فیلم گفتم یک زمانی انقلاب کرده و آرمان داشته و حالا انقلابی دیگری برای آسیبی که اجرایی شدن آرمان اون شخص به خود شخص انقلابی و اطرافیانش زده داره انقلاب میکنه (نقل:" انقلاب يك آرماني است براي بهم ريزي وضع نامطلوب حاكم و ايجاد نظم مطلوب"). فکر کنم متوجه منظورم شده اید. وضع مطلوب این افراد متفاوته.
آرمان شما برای خودتون آرمانه. سرسپردگی به ولایت مطقه فقیه به عنوان جانشین ولی عصر ( تئوری مصباح یزدی و تئوری غالب در زمان حاکمیت علی خامنه ای) آرمان ِ شما، ناشناس و قشر کثیر ِ دیگریه که برای خودتون محترمید و الان شما میگید: " قانون اساسی ولایت فقیه رو به عنوان یه اصل که لازمه ی اجرای یک حکومت اسلامی ایه تایید کرد دیگه نمیتونیم منو شمای نوعی بگیم نه این با سلیقه ی من جور در نمی یاد". شما از دیسیپلین و قانون مداری هند و چین هم یاد کردید. پس با این حساب هر وقت رژیمی روی کار آمد و قانون نوشت " دیگه نمیتونیم منو شمای نوعی بگیم نه این با سلیقه ی من جور در نمی یاد".
اتفاقا چندین ساله که من مخالف این عقیده ام. من؛ من متولد این خاکم، یک نفر از حدود 70 میلیون، و با یک ربع قرن عمر و خودم رو اندازه ی خودم صاحب حق می دونم برای خاک سرزمینم و وایساده ام که بگم " این با سلیقه ی من جور در نمی یاد ". اگر نفی آرمان خودتون توسط من رو توهین تلقی میکنید خود دانید برای من تفاوتی نداره چون این رو حق خودم میدونم و سکوت و شکیبایی بیش از حد رو جایز نمیدونم حتی با این وجود که مخالفت با آرمان شما منو در خطر مرگ قرار میده و جانباز بودن پدرم یا سید بودنم هم راهگشای من نخواهد بود اگر اون اتفاق بیفته. قانون فعلی هم امکان ایجاد اصلاحات مورد خواست من رو نداره و من امکان انتخاب قانون گذار مد نظرم رو هم ندارم؛ این از بستر قانون ِ این رژیم.
حمل بر این نشه که الان کامنت گذاشتن من من رو به مرگ سوق میده ( هرچند در مورد جوانی مثل امید میر صیافی وبلاگ نویسیش و نوشتن مطالب طنز و شوخی با شخص خامنه ای در کنار مطالب مربوط به موسیقی اصیلش منجر به داخل شدنش به زندان اوین و خارج شدن جسدش در سال پیش شد، امیدوارم اون اتفاق برای من نیفته به خاطر اظهار نظرم) من کلی عرض میکنم و پس از انقلاب مورد افتخار شما و حاکم شدن احکام اسلامی و بالطبع قرآن و آیات خاص سوره ی آل عمران اینجور نظر دادن ها خطر مرگ داره. امیدوارم من رو به مظلوم نمایی متهم نکنید، این روزها مد شده است و حتی حجاریان هم از گزند اتهام مظلوم نمایی و ترور خودش توسط خودش در امان نموند (اون هم حجاریانیانی که ضاربش محاکمه شد و الان البته آزاده، احتمالا همون مدتی هم که ضارب زندان بوده اشتباهی زندان بوده چون بالاخره حجاریان خودش خودشو برای مظلوم نمایی ترور کرده و خودش باید میرفت پشت میله ها!) قدری طنز داشت، بگذریم...
داشتم میگفتم. در طول ربع قرن زندگی ام سیستم روی کار آمده توسط انقلاب و آرمان شما یک بار هم از من نپرسده که آیا می خواهمش یا نه. پدران و مادران ِ جوانان فعلی این سرزمین جمهوری اسلامی را انتخاب کردند ولی به من حق انتخاب ندادند و از من نپرسیدند. پدر من برای این آب و خاک جنگید و مجروح شد ولی الان نمیتونه از خواست پسرش که به نظر خودشم به حقه دفاع کنه، چون یه عده از مردمی که پدرم برای دفاع ازشون جنگید حالا از خواست پسرش دفاع نمیکنند و فقط فکر خودشون و رهبرشون رو درست میدونند و کاری ندارند که اینجا کسانی برای حرف زدن می میرند. و من فهمیدم که سیستم ِ حاصلِ انقلاب شما، رهبر ِ مورد اطاعت شما و کسانی که از این سیستم حمایت میکنند به آرمان ِ من یعنی آزادی توهین کرده اند. 25 سال توهین کرده اند و با پررویی تمام هنوز هم نمی خواهند صدای من رو بشنوند و یا بگذارند که من و امثال من قانونی جمع شویم. صرف توهین نبوده، شما انقلابت رو داری که از توهین بهش ناراحت میشی. برای من از بین رفتن حقم هم بوده. حق ِ من رو به عنوان یک از 70 میلیون پایمال کرده اند و وقتی می گوییم این قانونتان جلوی احقاق حق بشری ِ ما رو گرفته دربند کشیده میشویم برای توهین به مقدسات ِ آغشته به قانون، تبلیغ علیه نظام، چپ نگاه کردن به جانشین امام و الله (تعداد زیادی از قشر دانشجویی ما و دوستان من و بچه ها پاک این سرزمین 4 – 5 سال آینده رو به خاطر همین چیزها باید پشت میله های زندان سپری کنند) تازه اگر زیر تیترهایی مثل محاربه اعدام نشویم.

فرزند ایران گفت...

25 سال نگاه کردم که انتخاب 30 سال پیششان را تحمیل میکنند و افتخار میکنند و قتی کسی مثل من دهن باز میکند (شبیه شما ولی نه خود شما چون واضحه که شما که به من چیزی نگفتی) می گویند به آرمان ما توهین نکن و اصل رو زیر سوال نبر. برای من سوال شد که چرا آرمان آنها آرمانه، روبان پیچی شده و غیر قابل زیر سوال رفتن ولی آرمانِ من حکم زرشک رو داره و 25 ساله داره به طور سیستماتیک و غیر سیستماتیک علنا لِه میشه و افرادی که آرمانشون غالبه و با آرمان ِ من در تضادند هورا می کشند؟ آرمان شما تضمین امنینی قضایی داره و حتی بعضیا رو برای تعدی بهش زندان می اندازند و شلاق می زنند ولی آرمان ِ من باعث میشه من از طرف فداییان رهبری و بسیج و سپاه تهدید به مرگ و زندان و شکنجه و شوکر و محرومیت از تحصیل و غیره شوم؟
مشکل هورا کشیدنشان نیست اصل مشکل اینجاست که من و امثالم هرچقدر هم کوچک و نادیدنی (مخصوصا ازطرف صدا و سیما و رهبر) باشیم در این خاک که سرزمین ما هم هست سهم داریم. ما وقتی اومدیم یک خدایی اینجا به دست مردم حاکم شده بود، برای من مهم نیست الله باشه یا یهوه یا لات یا جبل یا آتون یا آمون یا خورشید یا حسن صباح یا گاو مقدس یا یه چوب کبریت! چون تو تاریخ زیاد بودن و اکثرشون حکومت می کردند و اطاعت می خواستند و پیرو و فدایی داشتند و گمون نمی کنم در حکومت هیچ کدام از این خدایان همه پرسی مداوم وجود داشته. اینکه الله به حکم کنه که تو اگر از دین من برگردی میدم بکشنت و به پیروانش میگه اگه اینو نکشید ظالمید برای من همون قدر مسخرست که آزتک ها بیان بگن برو بالای قربانگاه میخوایم قلبتو بکشیم بیرون تقدیم خدامون کنیم.
تاریخ انقضای اون همه پرسی (آری/نه) چقدره؟ کلا تاریخ انقضای یک همه پرسی چقدره؟ اصلا تاریخ انقضا داره؟ ابدیه؟ یک نسل بگذره هم باز همه پرسی نسل قبل معتبره؟ انسانهایی در حال حاضر ِ ایران برای همچین معادله ای دارند کشته میشن. آیا این پاسخ که حضور مردم در انتخابات به معنی تایید نظامه با در نظر گرفتن شرایط ایران جواب عاقلانه ایه یا اینکه صرفا برای گول زدن خودمون ساختیمش؟ پس مثلا همه پرسی اول انقلاب با یه مثلا انتخابات مجلس امکان پذیر بود، نیازی به (آری/نه) نبود. اگر اون موقع نیاز بود چرا الان نیست؟ (یا اینکه طبق تئوری مصباح یزدی حکومت مطلقه ولایت فقیه مشروعیتشو از خدا میگیره، مقبولیت مردم بود،بود،نبودم نبود؟) پس کارکردش دکوریه؟ هنوزم خواست اکثریت (درصورت وجود ِ خواست ، اکثریت ِ مخالف) فقط با ریخته شدن خون و وقوع فجایع انسانی امکان ِبه فعلیت رسیدن داره اون هم بعد گذشت اینهمه مدت از تمدن بشری؟ با مثال معروف نیاز به وجود ریبس در خوانواده در صورتی که پدر و رئیس به خاطر معتاد بودنش یا شیزوفرنیک یا سادیست بودنش می خواد همه ی خانوادشو بکشه و جامعه هم از پدری که در خونشو قفل کرده و نمی خواد کسی از جنایتش خبردار بشه یا خبر نداره یا خیالیش نیست، چکار میشه کرد؟ وقتی نماینده ی خامنه ای در سپاه (سعیدی) میاد میگه: " می‌ارزد برای حفظ حکومت، ۷۵ هزار نفر کشته شوند" و شما میگی علی 4000 نفر کشت (یکی تو مجلس هم همینو گفته بود چند وقت پیش) بعد ِ چنین تهدیدات به کشتار جمعی بعد این کشتار فعلی و به نسبت سال 67 ،غیر جمعی؛ حامیانِ یک جنبش رو به مظلوم نمایی متهم میکنند و میخندند چه باید کرد؟ یک بسیجی وبلاگ نویس همین اواخر در پاسخ به یکی از مخالفاش در کامنت که از کشتارها ناراحت بود جوابی داد که من خوندم و اون این بود: "شما انقلاب میخواید پس باید کشته هم بدید!"
اگر آرمان ِ من پیروز بشه من به بچم و نوه ام نمیگم این آرمان منه اگر نخوایدش چون برام مقدسه میکشمتون. اگر می تونید و فکر میکنید قوی ترید شما بیاید منو بکشید! به نقل از خود شما " پس فرق انسان با حیوان در چیه ؟"

من نه به عنوان یک فرد از جنبش سبز یا فتنه یا هرچیزی شما مینامیدش بلکه به عنوان یک ایرانیه مدعی داشتن حق اینارو گفتم. من کسانی که به پیروی از آرمانشون ایران رو در این جاده ی یک طرفه قرار دادند و هنوز از سیستمشون به خاطر سرکوب مردم ِ دیگر این سرزمین با آرمانهای متفاوت، حمایت می کنند و می گویند فقط حرف حرف ِ ما و اصل اصل ِ ما و بقیه جاسوس صهونیسم رو در ریخته شدن خون و در بند بیگناهان سهیم و گناهکار میدونم. از شناخت جزئی که از شما بدست آوردم حدس میزنم که شما با خواندن اینها عذاب وجدان نمیگیرید و اگر رهبتون دستور قتل من و امثال من رو بده پیروی میکنید ولی این حدسه و پیش داوری نمی کنم.
سوالهای پاراگراف بالا به ظاهر متعددند ولی در واقع آنچنان هم سوال نبودند بلکه اظهار نظر در خودشون داشتند، به این معنی که انتظار جواب ندارم ولی شما مختارید نظرتونو بگویید و اینجا متعلق به خود شماست در واقع.
سربلند باشید

خانم معلم گفت...

@ فرزند سید زاده ی ایران که افتخارم به وجود پدران شماست
سلام
نوشته تون رو خوندم ... کلا اگه تمام نوشته تون رو بخوام خلاصه کنم میشه یه جمله :
« من خدای این نظام ، این نظام ، قانون اساسی این نظام و رهبر این نظام رو قبول ندارم !»
درست گفتم ؟ ... اگه نظرتون اینه که خوب عزیز من تکلیف مشخصه ... اینجا مثل هر جای دنیا یه نظامی رو حداکثریت مردم انتخاب کردن وبهش اعتقاد دارن (در راهپیمایی 9 دی اثبات شد) فکر میکنم طبق قانون اگر کسی مخالف نظام باشه ولی عقایدش باعث برهم نزدن آرامش عمومی نشه مشکلی نداره ولی اگر قصدش برهم زدن امنیت ملی و ارامش و ایجاد هرج و مرج در کشور باشه مسلما براش عواقبی رو در نظر میگیرن و این نه در تنها در این کشور بلکه مربوط به تمام دنیاست ....
گیرم که شما حکومتی تشکیل دادین .. اگه عده ای پیدا شدن و اونا هم مخالف شما عقیده داشتن که این حکومت خوب نیست بازباید حکومت عوض بشه ؟ ... یعنی مردم کی باید روی آرامش رو ببینن ؟ اینجوری که همش باید در جنگ و کشمکش بود ؟ ... یادمون باشه ما همه انسانیم و هر کدوم دارای عقیده ... صرف داشتن نظر، حقی برامون ایجاد نمیکنه ... اگه قرار بر این بود که تا حالا باید تمام دنیا مرتب در حال انجام رفراندم و انتخابات در مدت کوتاهی بودن .... یه دور دیگه نوشته هات رو بخون ... ببین چی میخوای ؟ .... ممکنه کشور من با آرمان هاش خیلی فاصله داشته باشه ولی این دلیل نمیشه که الان بزنم توی سرش و اون رو از چیزی که هست عقب تر بکشونم به این امید که گروهکی میخوان آرمان خودشون رو پیاده کنن که خودشون هم هنوز نمیدونن چی هست وآرمان هاشون هم معلوم نیست چیه !!
عزیزمن ، من وما رو به دیکتاتوری متهم کردن کاری نداره ... ولی شما که از انواع خدایان به خدای یکتا نیز عقیده ای نداری باید در خودت یه جستجویی کنی چون اینایی که الان دارن داد و بیداد راه می اندازن حد اقل به خداوند یکتا ایمان دارند پس فردا اگه اینا هم سر کار بیان شما باهاشون مشکل پیدا میکنی ... تکلیف خودت رو اول با خودت روشن کن ...نه خدا رو قبول داری نه نظام رو و نه ولایت رو و نه هیچ کس و هیچ چیز رو ... من باید چه جوابی بهت بدم ؟ کدوم بخش از سخنانت رو ؟ .... کدوم آرمانت رو ؟ نهیلیسم رو ؟ ... بهتره اول مشخص کنی به چی اعتقاد داری ... به آرامانهای پدرت که اعتقاد نداری ... به رای اکثریت مردم کشورت اعتقاد نداری ، به خدایان اعتقادی نداری ، فقط به انسان ! اما چگونه انسانی اعتقاد داری ؟ همون انسان آزاد ؟ !!!!
دچار یه گمگشتگی هستی و خودت هم نمیدونی چی میخوای ؟ دنبال هویت گمشده ات هستی ... این خوبه ، خوبه که بعد ربع قرن دنیا رو دیدن بالاخره به این فکر افتادی که کجای این دنیایی ... به نظر من بازم جستجو کن ... باور کن نه دیکتاتورم و نه در پی اینم که نظرم رو تحمیل کنم منم مثل شما کمی سر در گم بودم ، شکر ، خداکمکم کرد ، از جایی که انسانها کلا فطرت جو هستند مطمئنم که ته قلبت بی خدا نیستی پس از خدا بخواه راه درست رو بهت نشون بده فقط به این شرط که خودت هم بخوای ... اینکه نه سبز هستی و نه .... ادعای قشنگی نیست که هیچ جبهه ای نداری و به هیچ کجایی وابسته نیستی ، ( گرچه باز توی نوشته ات گفتی که هم کیشان من توی زندانند به جرم اینکه به مقدسات ! توهین کردند ) حد اقل باید طرز تفکری داشته باشی من نمی گم به جناح سیاسی وابسته باش ، نه ، منم وابسته به هیچ جناحی نیستم ، ولی پیرو رهبری هستم که فکر میکنم وجودش باعث تحکیم این ملت میشه و نبودش هرج و مرج رو در کشورم به وجود میاره ...
ببین دقیقا چی میخوای و به دنبال چی میگردی من در خدمتتون هستم .

خانم معلم گفت...

@ جناب خدا رحمی
سلام
لطف کردید سر زدید .اما در مورد آغاز این فتنه گریها ، فکر میکنم اگر فکری توی سرشون نبود بعد از اینکه رهبری دستور به آرامش دادند باید رهبران کوتاه می امدند ... اگر واقعا هدفشون پیشرفت و آبادانی ایرانه و عزتش این راهش نیست که مردم رو به جون هم بیاندازیم ... اگه معتقد به ولایت فقیه هستند که باید پیرو باشن و اگر نیستن که این اصل قانون اساسیه و بنابراین با قانون دارن در میافتن ...
در مورد نظر خواص و عوام هم اعتقادم اینه که اون روستایی که توی دهاتش داره کار میکنه شعور سیاسی اش خیلی بیشتر از روشنفکر نمایی هست که تمام هوش و حواسش پی مظاهر تمدنهای دیگه است و از فرهنگ و اصل خودش بریده ... و رای اون روستایی با رای اون روشنفکر در یک حده ... نمیدونم از در نظر نگرفتن شعور مردم ، منظورتون این بوده که عوام فکر نکرده کاری رو انجام میدن یا نه ؟ ... حضور این مردم رو در راهپیمایی ها ، کمی عقب تر حضور این مردم رو در جبهه ها که شاهد بودین ... خودتو از بچه های جنگ و جبهه این کیا رفتن جنگدین ؟ کیا بودن جون دادن ؟ کیا بودن جانباز شدن ؟ روشنفکران جامه ؟ ... عده ای نظر میدن عده ای عمل میکنن ...
من که فقط از خدا خواستم خودش پشتیبان این مردم باشه ... چرا که هرج و مرج تنها و تنها به ضرر مردمه ، وگرنه خواص که مشکلی ندارن ، دارن ؟ !!!
در پناه حق باشید .

خانم معلم گفت...

@ لیدی
سلام
عزیزم من بیشتر نوشته های جناب نوری زاد رو خوندم با سبک کاری شون هم آشنایی داشتم و جایگاهشون رو هم میدونستم که چی بود و در کنار چه کسانی قلم میزدند ...
به قول امام میزان حال افراد است ... کسی که میدونه کشورش در چه وضعی به سر میبره و صلاح کشورش رو میخواد درست فکر میکنه و درست نظر میده نه اینکه آتش بیار معرکه بشه در یکی از نوشته هاشون ایشون به مردمی که به راهپیمایی رفته بودن ( قبل از 9 دی)توهین کرده بودن که من خودم براشون کامنت گذاشتم که شعور این مردم رو شمایی که از مردمید زیر سوال نبرید قرار بر این نیست که چون ایشون انقلابی بودن انقلابی هم بمونن
جناب مخملباف هم با ساختن فیلم توبه ی نصوح اگه اعتقادی بهش داشتن بعدش فیلم سکس و فلسفه رو نمیساخت ... اینها انسانهایی هستند که در پی تغییر دنیان ولی همین دنیا اونا رو تغییر میده ....
خیلی به چشمات اعتماد نکن ... همه ی چیزهایی که میبینم واقعیت ندارن .

09:17

خانم معلم گفت...

@ جناب صنوبری سلام
ممنون از معرفی مقاله تان - بله درست است وقتی اعتقاد به چیزی نداریم ، دنباله روی صرف ، باعث میشود که زندگی عاریتی داشته باشیم.
در پناه حق باشید .

ناشناس گفت...

به فرزند ايران
هنوز مطلب شما را كامل نخوندم براي شركت در مراسم ختم استاد شهيد علي محمدي مي خوام برم فقط سوالي و پاسخي كوتاه بنويسم
آرمان من و شما ممكن است متفاوت باشد و يا اينكه آرمان من غلط و مال شما صحيح به نظر شما با توجه به تنوع ديدگاهها وخواسته هاي آدم آيا اساسا نبايد به دنبال آرماني مشترك اما فراتر از نگاه آدم ها و در مقاطع مختلف رفت؟
دكتر سروش كه با نظرات جديدش به هيج وج موافقت ندارم در كتاب دانش و ارزش خود موضوعي را بحث كرده است اينكه ايا حقيقت را مي توان از دل واقعيت ها درك كرد؟ و يا جهان بيني از ايئولوژي نشات مي گيرد؟ ايشان جهان بيني را مجموعه "هست ها = واقعيت" و ايدوئولوژي را مجموعه "بايدهاو ارزش ها= حقيقت" مي گيرد . مثلا آيا با مطالعه تاريخ بشري كه همواره ظلم و نابرابري بوده است ( بعنوان يك واقعيت و هست، ايا م يتوان استنتاج كرد كه در جهان بايد عدالت باشد؟ و پاسخ آن اينست كه نه و ارزش ها از سرمنشا ديگري نشات م يگيرند و در ادامه مشخص ميند كه اين سرمنشا از خداوند و وحي مي ايد يعني مجموعه ارزش ها رامي بايست از منشائي غير جهان بيني و نگاه ما به واقعيت ها كسب نمود.

با اين مقدمه مي خواهم بگويم آرمان من يا شما خودش به تنهائي فاقد ارزش است و ممكن است غير صحيح باشد اما اگر اين آرمان از سرچشمه الهي و به تعبير ما از اسلام نشات بگيرد قابل اتكا و ارزشمند است .
با اين تعبير حتي اگر توجه كني در تمام طول تاريخ بشريت ارزش هاي يكساني بوده اند و خواهند بود چون از حضرت آدم و ديگر انبيا و از سوي خداوند باي بشر به وديعه گذاشته شده است.

انقلاب اسلامي از ين منظر فارغ از اينكه كدام نسل بوجود آورنده و يا معتقد به آن است بعنوان يك مجموعه فكري منبعث از اسلام ناب محمدي در همه تاريخ و نسل ها داراي ارزش و ماندگار است . اين نكته اي نيست كه با راي گيري به كرسي بنشيند و يا صحيح و غلط بودن آن از دل دموكراسي بيرون كشيده شود . اساس دموكراسي فاقد كاركرد در حوزه حق و باطل است دموكراسي خود نيز ادعاي اينكه حق زا هميشه استقرار مي دهد ندارد.

من فكر ميكنم شما دوست گرامي بايد اول معيارهاي تشخيص حق و باطل را براي خودتان پيدا كنيد و سپس ببينيد مصداق هاي حق و باطل در هر زمينه اي كي يا چي هست

فرزند ایران گفت...

سلام دوباره
خلاصه برداری خوبی نبود ولی اینی که میگویید من گفتم " من خدای این نظام ، این نظام ، قانون اساسی این نظام و رهبر این نظام رو قبول ندارم ""هم جزو حرفهام بود و کاملا درسته ولی خیلی مهم نبود ، موضوع مهمتر از اینکه من عاشق این نظامم یا مخالف اینه که ازم اصلا نظرم سوال نشده و من این رو توهین به شعور خودم میدونم. شما خودتون باید اینو بتونید درک کنید چون اگردر یک جمهوری (حتی در کشورِ تا حدودی جمهوریه ما) یک نفر رو همینطوری منصوب کنند مثلا در مجلسی که شما حق داری بابت کاندیدت اونجا رای بدی قاعدتا ناراحت میشوید، حس ِ دقیقتون به خلقیات شخصیتون بر می گرده ولی مثلا اگر این مورد برای من پیش بیاد احساس میکنم به شعورم توهین شده. شما موضوع بی اهمیت تر برای من رو اشتباها مهم فرض کردید. شاید بهتر بود با این فرض که من موافق رژیمم به سخنان من نگاه میکردید و آنوقت به موضوع مهمتر میرسیدیم. از این خلاصه برداری که بگذریم به یک چیز عجیب از نظر من میرسیم! شما با تمام سطح شعور و علم بالایی که داری یکباره مینویسی: " اینجا مثل هر جای دنیا یه نظامی رو حداکثریت مردم انتخاب کردن وبهش اعتقاد دارن (در راهپیمایی 9 دی اثبات شد)". خوب من اعتراف میکنم جا خوردم! و اول فکر کردم دارید شوخی میکنید. من از اول حوادث پس از انتخابات هر وقت میدیدم جنبش سبزها از زیاد بودنشون در راهپیمایی می گفتند و روی دیوار مینوشتند "ما بیشماریم" این طرز فکر رو بسیار بسیار ساده لوحانه و بچگونه میدیدم. بعد از مدتی دیدم صدا و سیما هم شروع کرده به جواب دادن به این بازی بچگانه. اولین بار فکر میکنم بعد 13 آبان در 20:30 بود یعنی 14 آبان که به تلافی 13 آبان افرادی در پردیس مرکزی دانشگاه تهران جمع شدند و تلویزیون گفت :"و در نهایت معلوم شد چه کسی در اکثریته!" و جمعیت زیاد بسیج در مقابل سبزها رو نشون داد و من با خودم گفتم "وای اینا دیگه چرا!" اصلا نمی خوام وارد بحث اینکه همون جمعیت با چه وضعی به دانشگاه تهران آورده شدن (دوست صمیمی من دانشجوی همونجاست از این رو اطلاع موثق دارم) و چقدرشون دانشجو نبودن و از دانشجوهای اونجا میپرسیدند که دانشکده ی فنی کجاست. تمام اینها به کنار اینکه دولت هم وارد بازی "ببین من بیشترم" شده بود واقعا منو به خنده انداخت. من بالاتر گفتم " آیا این پاسخ که حضور مردم در انتخابات به معنی تایید نظامه با در نظر گرفتن شرایط ایران جواب عاقلانه ایه یا اینکه صرفا برای گول زدن خودمون ساختیمش" و الان مجبورم اینو از شما بپرسم که آیا دارید شوخی میکنید یا اینکه کسی رو گول می زنید؟ (امیدوارم دلگیر نشید قصد جسارت ندارم ولی تعجبم رو هم نمی تونم پنهان کنم) شما بعد 30 سال در باره ی همه پرسی یک رژیم می گویید " حداکثریت مردم انتخاب کردن وبهش اعتقاد دارن (در راهپیمایی 9 دی اثبات شد)"!!!

فرزند ایران گفت...

من چون به تجربه دیدم مباحثی که به نقل دیده و اینها کشیده میشود (به علت نیاز به وجود اعتماد و عدم وجود اعتماد در اغلب موارد بین دو طرف ِ مخالف) به بیراهه و تهمتِ دروغ و... کشیده میشود بنابراین من به موضوعاتی مثل تعطیلی مدارس و لغو امتحان برای شرکت در راهپیمایی و حضور اجباری برخی کارکنان دولتی (مثل کارکنان دانشگاه برادرم) و تهدید پلیس به مغازه های یکجا برای بستن و یا در غیر اینصورت شکسته شدن شیشه به صورت کلی وارد نمیشم و غیر از اینهایی که اطلاع مستقیم دارم از آنهایی که شنیده های دورادور هستند کاملا صرف نظر میکنم چون بعد این مسائل مسائل دیگه ای مثل "مدرکت کو" و "اگر تونستی ثابت کن" پیش میاد. هرچند برای مسائلی مثل پخش ساندیس فیلم وجود داره ولی من عنوان این مسائل رو خجالت آور می دونم چون می دونم خیلی ها علاوه بر افراد فرمایشی از روی علاقه و اعتقاد قلبی در اون تظاهرات شرکت کردند. حتی کسانی بودند که به علت ازدحام اصلا به محل پخش ساندیس نمی توستند برسند و از وجودش خبر نداشتند. ولی اینها به کنار.
بین راهپیمایی مجوز داری که می دونی خطر مرگ و زندان نداره و از مدتها قبلش تمام شبکه ها تبلیغشو میکنن و با هلیکوپتر پوشش تصویری داده میشه صدا و سیما تا مدتها زاویه به زاویه اش رو پخش میکنه با تظاهرات سبزها خیلی فرق هست!

فرزند ایران گفت...

ادامه 3 : وقتی سبزها تجمع میکنند مجوز ندارند. نیروی انتظامی تهدید به بازداشت و برخورد شدید می کنه ( و می بینیم که در حد حرف هم نمونده هیچ وقت) راه های ارتباطی مردم مختل میشه (مثل اینترنت)، تلفن ها شنود میشه، اگر در اون ناحیه مترو هست در اون ایستگاه نگه نمیداره، مردم به جای اینکه استقبال بشن گاز اشکاور می خورند و همه از پیر و جوون و زن و مرد کتک و باتوم و شوکر میخورند و تعداد زیادی به شیوه ای بازداشت میشوند که تا مدتها خانواده هاشون ندونن کجان. و حکم های سنگین می دهند مثلا یکی از بچه های دانشکده ی دوستی حکم سه سال خبس گرفته به خاطر شرکت توی تحصن دانشگاه تهران در اعتراض به حمله به کوی دانشگاه بوده که حتی رییس دانشگاه و مسئول دفتر نمایندگی رهبری هم توش شرکت کردند. یکی هم شرکت توی تجمع دانشجویان سه ستاره در مقابل قوه قضائیه که احمدی نژاد وجودشون را به کل منکر شده بود. و دانشجوها ستاره دار میشوند و از فوق لیسانس و دکترا خوندن محروم! شما فیلم های تجمع هارو ( حداقل درستو حسابی هاش) رو نمی بینی و تلویزون هر چه بخواد نشون میده. شما اگر دیدی پرچم حسینو آتیش زدن من دیدم پرچم حسینو معترضا روز عاشورا بردن بالا به اهتزاز در آوردن. شما اگر تو تلویزیون دیدی احتمالا فکر کردی مردم برای هلهله و شادی رفتن ولی ما دیدیم مردم به دست نیروی انتظامی مردند و خبری از شادی نبود. خشم شاید ولی شادی نه. من تازه بعد دیدن کلی فیلم فهمیدم که اکر معترضای خیلی زیاد ولی پراکنده شده تو ستارخان و بلوار کشاورز تهران به سد یگان بر نمیخوردن و گاز اشکاور نمی خوردن و می تونستند به بقیه تو انقلاب بپیوندندخیلی عجیب میشد قضیه.
بعد یکهو شما این دوتا رو کنار هم میگذاری و میگی در راهپیمایی 9 دی اکثریت اثبات شد! تو حرفهای من اصلا قبلا چیزی در این باره که {سبزها تو راهپیمایی ها خیلی زیادند پس نتیجه ی همه پرسی مشخصه} بود؟ من هیچ وقت همچین حرفی نمی زنم چون بچگانست، چون ما راجع به بیش از 70 میلیون نفر داریم صحبت می کنیم. شما که احیانا نمی گی مستدل بالای 35 میلیون نفر تو راهپیمایی 9 دی بوند؟ میگی؟ و یک چیز دیگر، بعد حضور میلیونی مردم تو تجمعات برای سقوط شاه و با علم به اینکه رهبر اون انقلاب خمینی بود بعد از سقوط شاه با این اوصافی که شما نتیجه گیری میکنی نیازی به همه پرسی بود اصلا؟ خمینی احمق بود؟ واقعا برای من سواله.

فرزند ایران گفت...

ادامه 5 :اگر همچنان بر حرفتون هستید و به یه راهپیمایی میگویید همه پرسی که تعیین میکنه اکثریت چی می خوان و بر اساس این اکثریتی که تو تظاهرات معلوم شده مخالفا ممکنه تو دادگاهها به مرگ محکوم شن من دیگه بحث رو به بن بست رسیده می دونم. ولی توصیه میکنم شما به جد با خودتون خلوت کنید ببینید آیا خودتون رو گول نمی زنید و این صرفا تراشییدن چیزی برای قانع کردن خودتون و هست یا نه ممنون میشم اگر این کار رو انجام بدید.
به یاد داشته باشید من نگفتم سبزها در راهپیمایی ها از 9 دی بیشترند، من فقط میگم شیوه ی همه پرسیتون (اینکه تهدید کنیم مخالفا حق ندارند بیان بیرون و بعد دعوت کنیم موافقها بیان بیرون در امنیت کامل و بعد بگیم :"دیدید ما بیشتریم! اینه همه پرسی!") شدیدا غیراصولیه.
حالا میرسیم به این گفتتون: " گیرم که شما حکومتی تشکیل دادین .. اگه عده ای پیدا شدن و اونا هم مخالف شما عقیده داشتن که این حکومت خوب نیست بازباید حکومت عوض بشه ؟ ... یعنی مردم کی باید روی آرامش رو ببینن ؟ اینجوری که همش باید در جنگ و کشمکش بود ؟"
از اینجا به بعد بحث خیلی برام ساده و روتینه ولی مفصله ولی من خلاصه جواب میدم فکر نیازی به توضیح اضافخ نباشه: بله اگر در اکثریت باشند در نوبت بعدی همه پرسی آنها حاکم میشوند ولی حاکمیت هرچه باشه به خاطر رعابت حقوق بشر و عدالت کل مردم سرزمین باید وظیفه خواهد داشت در زمان بندی معین اجازه ی همه پرسی آزاد و بدون ترس به همگان بده و در صورت عدم انتخاب مجدد حاکمیت رو تسلیم قدرت اکثریت کنه. این فرآیند هم در غالب احزاب ِ کاملا آزاد انجام میشه. شما فکر میکنی اینجوری آرامش وجود نخواهد داشت؟ اگر اینطوره بگید چرا تا ببینیم به کجا می رسیم.
نقل قول " یادمون باشه ما همه انسانیم و هر کدوم دارای عقیده ... صرف داشتن نظر، حقی برامون ایجاد نمیکنه" مخالفم. صرف داشتن عقیده که هیچی، صرف تعلق داشتنتون به یک سرزمین یا کره ی خاکی و جهان براتون حق ایجاد میکنه، نه حق برای تصمیم گیری برای همه بلکه برای تصمیم گیری به عنوان جزئی از همه (نظام مبتنی بر نظر اکثریت) و این حقیست که از من پایمال شده و البته می گویند حق گرفتنیست و من سعیمو می کنم.

فرزند ایران گفت...

ادامه 6: نقل قول " اگه قرار بر این بود که تا حالا باید تمام دنیا مرتب در حال انجام رفراندم و انتخابات در مدت کوتاهی بودن" من جایی صحبت از مدت کوتاه کردم؟ من فقط میدونم گفتم "25 سال نگاه کردم که انتخاب 30 سال پیششان را تحمیل میکنند" و همچنین گفتم: " تاریخ انقضای اون همه پرسی (آری/نه) چقدره؟" من نمی دونم آیا 30 سال از نظر شما زمان کوتاهیه؟ اگر نظر شخصیه من مورد سوال من به 4 سال یکبار راضیم تا اکثیرت چه نظری داشته باشن.
من الان حس کردم شما بنده رو قابل ندونستید و حتی درست نظر اولیه ی من را نخواندید و خیلی مطالبی که من عنوان کردم رو نادیده گرفته اید. مسلما بر شما وظیفه ای از این بابت نیست و اگر نظر من وقتتان را می گیرد بی تعارف بگویید و من ادامه نخواهم داد ولی اگر می خواهید حرف بزنیم لطفا در حرفهای من کمی بیشتر دقت کنید. هرچند شاید عیب از من است و در انتقال ذهنیاتم ضعیفم. به هر حال.
" یه دور دیگه نوشته هات رو بخون ... ببین چی میخوای ؟" من فکر می کردم کاملا واضح بود ارجاعتان می دهم به نظر اولم آنجا مشخص است. من چیزی که حق خودم به عنوان یک انسان و نه چیز دیگر میدانم میخواهم و نه بیشتر. البته از شما که نمیخواهم حقم را بگیرم. اصلا حق من دست شما نیست هر چند همانطور که قبلا گفتم من "کسانی که به پیروی از آرمانشون ایران رو در این جاده ی یک طرفه قرار دادند" که 30 سال باعث سرکوب سلیقه ی مخالف شد رو هم مسئول بلوکه شدن حقم توسط این رژیم میدونم ولی خوب این مسئله این واقعیت رو عوض نمی کنه که حق من دست شما و امثال شما نیست ولی جمع افراد حامی این سیستم در گرفتن حق من و بازپس ندادنش به مدت طول عمرم نقش دارند. من اونقدرها که شاید به نظر بیاد طلبکار نیستم. اینکه بگم من می خوام یه عنوان یک ساکن این سرزمین نظرم پرسیده بشه به نظر شما توقع بالاییه؟ پرروییه؟ طلبکاریه؟ حرصه؟ آزه؟ عقدست؟ فکر نمی کنم. من به سادگی میگم حقمه.
" گروهکی میخوان آرمان خودشون رو پیاده کنن که خودشون هم هنوز نمیدونن چی هست وآرمان هاشون هم معلوم نیست چیه !!" گروهک مشکل خودشه من فعلا دارم حق فردیمو مطرح می کنم. باز تکرار میکنم که حتی در صورتیکه موافق این سیستمم هم می خوام نظر ِ موافقم هم پرسیده بشه و دیگه نمی دونم به چه زبونی خواستمو بیان کنم که شما متوجه بشی و بحث رو به مسیر های نامربوط مثل نسبت دادن پوچ گرایی و گرایشات گروهکی و غیره نکشی.
"عزیزمن ، من وما رو به دیکتاتوری متهم کردن کاری نداره ... ولی شما که از انواع خدایان به خدای یکتا نیز عقیده ای نداری باید در خودت یه جستجویی کنی چون اینایی که الان دارن داد و بیداد راه می اندازن حد اقل به خداوند یکتا ایمان دارند پس فردا اگه اینا هم سر کار بیان شما باهاشون مشکل پیدا میکنی" من خیلی معذرم می خوام، متوجه نشدم کجای حرفم حمل بر دیکتاتور بودن شما بود (امیدوارم مثال فیلمه نبوده باشه چون اون در درجه ی اول یک مثال و در درجه ی بعد فقط یک فیلم بود و اگر حکومت اولیش دموکرات بود من هم میگفتم دموکرات و این معنی نسبت دادن دیکتاتوری و ... به شما نبود، البته همونجا توضیح دادم) یه هر حال معذرت میخوام. من باشما از در گفتگو و منطق وارد شدم فکر میکنید اگر دیکتاتور میدانستمتان چنین کاری با عقل جور در میومد؟ من آنقدر ها احمق نیستم. و در مورد مطلب بعد اتفاقا عامل جدا کننده ی من از جنبش سبز از ابتدا همین بوده که می فرمایید.

فرزند ایران گفت...

ادامه7: نقل قول :"نه خدا رو قبول داری نه نظام رو و نه ولایت رو و نه هیچ کس و هیچ چیز رو ... من باید چه جوابی بهت بدم ؟ کدوم بخش از سخنانت رو ؟ .... کدوم آرمانت رو ؟ نهیلیسم رو ؟ ... بهتره اول مشخص کنی به چی اعتقاد داری ... به آرامانهای پدرت که اعتقاد نداری ... به رای اکثریت مردم کشورت اعتقاد نداری ، به خدایان اعتقادی نداری ، فقط به انسان ! اما چگونه انسانی اعتقاد داری ؟ همون انسان آزاد ؟ !!!!"
در واقع سوتفاهم ناشی از عدم درک درست پیش اومده، من گفته بودم : " سوالهای پاراگراف بالا به ظاهر متعددند ولی در واقع آنچنان هم سوال نبودند بلکه اظهار نظر در خودشون داشتند، به این معنی که انتظار جواب ندارم "
پس من کلا جواب نمی خواستم، بیشتر نظر دادم همین و خواستم بگم که شما وقتی به مهدی میگی : " مطمئن باش منی که در این انقلاب رشد کردم ، نفس کشیدم و پیر شدم این اجازه رو به هیچ کس نخواهم داد که به ارمانهای انقلابم توهین کنند" بهتره این زاویه رو هم نگاه کنی که از طریق آرمانی که ازش پاسداری میکنی حقوق انسانی من و خیلیای دیگه تو این سرزمین داره پایمال میشه. یعنی شما اگر با توهین به انقلابتون ناراحت میشی مایی که انقلابتون 30 ساله حقمونو لگدمال کرده و تهدید به مرگمون میکنه باید چی بشیم؟ در حالی که شما اگر به مساوات معتقد باشی حق انسانی امثال من رو با خودت برابر می دونی. ولی با اینکه سیستم مورد حمایتت حق مارو بگیره و بدون حق نظر دادن با سیستمی که شما 30 سال پیش انتخاب کردی نه من، من رو محاکمه و اعدام کنه مشکلی نداری. یعنی ما حقوق برابر داریم ولی چون 30 سال حرف حرف شماست حقوق شما مقداری برابر تره.
یک مثال خیالی میزنم: گروه (...) 30 سال پیش حاکمیت رو از طریق خواست اکثریت (چه درست چه غلط) دست گرفته و قانون نوشته و گروه (...) خواستن که افراد محجبه ناخوناشون به عنوان مجازات کشیده بشه. 30 سال پیش اکثریت (...) بودند. الان شما و خیلیای دیگه می خواید حجاب داشته باشید ولی قانون میگیره هربار مجازاتتون میکنه. شما نمیدونید آیا هنوز (...) در اکثریته یا نه بعد 30 سال، با وجود اتفاقاتی که برای برخی کسانی که ناخونشون کشیده شده بود و از عفونت مردند شما فکر میکنید ممکنه بعضی (...) ها اومده باشم سمت فکری شما. ولی شما همچنان بعد 30 سال سرکوب میشید و کسی ازتون رفراندوم نمگیره ومیگن قانونه و نمایندگانی که ضد قانون منع حجابند امکان کاندید شدن برای پارلمان رو ندارند. آیا (..) ها حق شما رو نخوردند؟ انصافا راجع بهشون چی فکر خواهی کرد؟ مثال ِ خیالی بودها!
من خودم رو در چهارچوب ایسم ها قالب بندی نمی کنم ولی شما که اصرار داری من میتونم کمی اومانیست ، پاسیفیست، سکولاریست و ... باشم عین حال هیچ کدوم نیستم. من هنوز نتونستم به شما این رو منتقل کنم که مهم نیست من چی هستم و به چی اعتقاد دارم! من دارم میگم من هرچی باشم و نباشم انسانم و این خاک به من هم تعلق داره. در این کشور 70 میلیونی من یه 1 به 70 میلیون حق دارم و آزادی بیان عقیده ام و آزادی انتخاب مرامم رو هم حق خودم می دونم. پیچیده نیست اصلا.

فرزند ایران گفت...

اون قسمت آرمان پدرم رو درست میگی، من کاملا به آرمان پدرم هم اعتقاد ندارم. هر چند اون هم مخالف رژیمه و پیش بینی های خاص خودشو برای زمان سقوط دولت احمدی نژاد داره در حالی که قبلا خودش بهش رای داده بود. و اگر جانباز شد به خاطر سرزمین و ملتش بود، نه اسلام و یک بت انسانی به اسم امام. بگذریم، هی چی هست به خودش مربوطه همونطور که گفتی من تفکراتم مثل اون نیست. من خودمم و بس. من یک انسانم با یک مغز در ناحیه ی کاسه ی سرم.

نقل قول: " گرچه باز توی نوشته ات گفتی که هم کیشان من توی زندانند به جرم اینکه به مقدسات ! توهین کردند "
من "قشر دانشجویی و دوستانم و بچه ها پاک این سرزمین" رو گفتم که جونشون به خاطر ایدئولوژی حاکم در خطره. من اختلاف نظر با خیلیاشون دارم، هم کیش نیستیم از خیلی نظر.
در مورد قسمت آخر گفته هاتون راجع به سرگشتگی و این حرفها، من خودم رو اینطور نمی بینم. کنجکاو بودم البته از اوایل کودکی. من یک آدم عادیم... کتاب خونده ام ولی مسلما نه به اندازه ی شما. من زندگی خودم رو دارم و سعی میکنم ازش لذت ببرم. من وقتی راجع به اندیشه هام حرف میزدم بعضی ها بهم میگفتن یواش تر. بعدا فهمیدم اینجا آدمها به خاطر بیان عقایدشون کشته میشن. بعدا چون به عنوان یک آدم عادی زندگی عادی و بدون ترس از زندانی شدن به خاطر بیان عقیدم رو تو سرزمین خودم میخواستم واستادم که بگم " این با سلیقه ی من جور در نمی یاد " سیستمی که شما و پدران ما نسل جدید بنیانگذاری کردید همونطور که گفتم به طور رسمی به نظر من گوش نکردند. 25 ساله. و اقدام به ایجاد ارعاب کردند. کار به جایی رسیده که بعد تشویش اذهان عمومی، قانون شد که اکر شما چیزی بگی که تشویش اذهان مسئولین هم باشه میفتی زندان. اذهان عمومی کیه؟ دادستان. دادستان کی بود؟ مرتضوی. مرتضوی کیه؟ متهم شماره 1 کهریزک که الان به خاطر پست جدیدش مصونیت قضایی داره! مرتضوی هنوزم سرکلاس داشگاه درس میده. مسلح. یکی از محافظاش توی کلاس مسلح. یکی بیرون در مسلح. یکی تو ماشینش (زانتیای سفید) اونم احتمالا مسلح! اینه اون دولت مردمی که علی میگفت نباید بین امیر ومردم عادی فاصله ای باشه. من فیلسوف و سیاستمدارو عابد و زاهد ومومن نیستم و معتقدم همه لازم نیست فیلسوف و سیایت مدار باشند تا آدم حساب شوند و ازشون نظرشون پرسیده بشه.
تو خاک خودم از وقتی پا گذاشتم حقم رو خوردند و گلوم رو فشردند. این نمای قشنگی از برابری انسانی و حقوق بشر و عدالت نیست. برای شما شاید ولی برای من نه. اینه که من ایستادم. حالا اگر به خاطر ایستادنم و خودم بودنم این رژیم سربه نیستم هم کنه لااقل ایستاده می میرم. ولی هنوز سواله برام که چرا 30 سال پیش به این فکر نکردند که فردای روز فرزندانشان برای آزادی باید با آرمان پدرانشان رو به رو شوند و در خون بغلتند؟ اتاقی ساختند که درب خروج ندارد و ما برای رهایی از خفگی بدنهامون رو به دبوارها میکوبیم و پنچه میساییم و خون از دست می دهیم زیراکه برخلاف بقیه که راحت و خوشحالند از اتاقشان ما بی کرانه ی دریا رو در سر داریم و تن به خماری و افیون هم ندادیم.
در جواب خط آخر من از شما چیزی نمی خوام. از اول هم نمی خواستم. فکر می کنم در همین حد که به حرفهای من هم مجال ورود به فکرتون و شنیده شدن بدهید کافیست.
سربلند باشید

بی ربط: راستی میدانستید پخش اینگونه تصاویر از مراحل آرمانخواهیتون در گذشته در دهه ی فجر ممنون شده گویا! :
http://www.sidewalklyrics.com/?p=3027

میرباقری گفت...

قابل توجه دوستان مخالفی که هیچی را قبول ندارند حتی خودشونو :
پشت فرقه سبز و سرانش کی ها هستند ؟ کی ها از این فرقه حمایت می کرده اند و الان هم حمایت می کنند ؟ ( یه کم به مغزتون فشار بیآرید . کافیست رجوع کنید به زمان انتخابات تا ببینید آمریکاییها و اسراییلیها و انگلیسیها و صهیونیستهای حرامزاده و باقی عمالشون ، چه طور از جریان معترض حمایت می کردند ! ( اینو من و ما نمیگیم اعترافات خود این ملعونها هم هست . )
شما میگین از قماش این اجنبی ها نیستید و خودتونو ایرانی می دونید ؟
قبول ! قبول !
اما اگه این اغتشاشات به خصوص خرابکاریهای اخیر فتنه گرها در روز عاشورا را کار خودتون نمی دونید و این فتنه گرها را از خودتون جدا می دونید ، پس برید بگردید ببینید توی این جنبشتون این موجتون یا هر چیز دیگه که اسمشو می گذارید ، دشمن چی دیده که مزدوراشو با لباس شما می فرسته به میدون ...

پشت این جریانات اغتشاشگر و معترض کی ها هستند ؟ منافقین معلوم الحال و رجوی ها ! می خواهید ببینید سابقه ی منافقین و کلهم اجمعین اجنبی ها و غربیها توی ایران و جهان در طول تاریخ چی بوده رجوع کنید به تاریخ و ببینید که اجنبی ها همیشه دنبال این بوده اند که یه تیکه از این سرزمینو جدا کنند و ببرند و میخوان سر به تن ایرانی و بچه مسلمون نباشه . دوستان ! شاه ملعون و نامسلمون هم با آمریکایی ها بود و اجنبی ها ازش حمایت می کردند ؟ آخرش چی شد ؟ وقتی کارشون باهاش تموم شد پشتشو خالی کردند و مثل آشغال انداختندش دور .

میرباقری گفت...

دوستان مخالف ! شماهم فرزند اسلامید و توی یه کشور اسلامی بزرگ شدید .

از خودتون بپرسید چه جور ایرانی را می خواهید ؟ واقعا از خودتون بپرسید ایرانو چه جوری میخواهید و چه جور حکومتی را مطلوب و آرمانی می دونید . اون وقت بروید به اون چه که توی تمام دنیا در جریانه نگاه کنید ببینید کدوم کشور ، داعیه دار اسلام واقعیست .
خونه ی خداش و مکه که دارالعباد مسلمینه از نفوذ دشمن در امان نیست .
شما دنبال چه نسخه ای برای شفا هستید ؟ آیا نسخه ای که دولتهای استکباری برای مسلمونها توی یمن ، عراق ، فلسطینو ... پیچیده اند ؟
دوستان ! مثال می زنم .
عربستانیها و اماراتی ها دارند کیفشو می کنند وقتی حمایت و نفوذ آمریکا را دارند . اما برید وضعیت اقتصادی امارات و رسوایی هایی که هر روز از نظر اخلاقی و اقتصادی توشون به بار میآد را ببینید . برید ببیند بعضی جوونهای ایرانی که شیخ نشین ها را مدینه فاضله می دونند چطور آبروی ایرانی و مسمونها را برده اند .
برید ببینید عربستانیها چطور مثل خر دارند به اجنبی ها سواری می دهند .
چی بگم دیگه ...
فقط می تونم افسوس بخورم به حال بعضی ها که وطن و دین و فرهنگ خودشونو گذاشتند و دست به دامن غربیهای جهانخوار و مرتدی شدند که انحطاط و فروپاشیشون به خاطر ایستادگی ما ایرانیها ما بچه مسلمون ها ، ما بچه های جنگ ، نزدیک نزدیکه .

ممد حسین(پارسا علوی) گفت...

سلام
نوشته تان را خواندم خانم معلم،
من با این وجود که زمینه ی تخصصی ام سیاست است،اما اعتقاد زیادی به زیر ساخت های فکری کودکان و نوجوانان دارم،یعنی ما باید از سنین آغاز جوانی به آن ها آموزش بدهیم که شهروند جمهوری اسلامی یعنی چه،و برایشان اثرات تصمیم شتابزده را تبیین کنیم،من حتی بر روی یک نظریه در این مورد در حال کار کردن هستم!که ان شاء الله بزرگ تر شدیم آن را ارائه دهیم.
احسنت به شما که به خوبی به این نکته پی بردید که برای هر کس باید زبان مخصوص به خودش را به کار گرفت.
البته من معتقدم در کنار آرامش ،باید وحدت ،قانون گرایی و روشنگری را سر لوحه ی فعالیت در تمامی نهادهای اجتماعی قرار دهیم.
وبلاگتان را به پیوندهایم اضافه نمودم.
سر بلند باشید.

فرزند ایران گفت...

@ناشناس
نمی گم میدونم شما چی میگید چون شما از فلسفه جهان و اخلاق اسلامی صحبت میکنید و من قبلا هم گفتم که فیلسوف . ... نیستم و در بحث کلامی با لغات سنگین و مفاهیم فلسفی من حرفی برای گفتن ندارم. ولی در حد سواد جزئی خودم گمان میکنم شما از یکتایی حقیقت میگید و به هیچ وجه نسبت گرا نیستید و حقیقت خالص شما از منبع فرابشری و الهی می آید (که برای من بی معنیه).
"انقلاب اسلامي از ين منظر فارغ از اينكه كدام نسل بوجود آورنده و يا معتقد به آن است بعنوان يك مجموعه فكري منبعث از اسلام ناب محمدي در همه تاريخ و نسل ها داراي ارزش و ماندگار است " من رو که باید از این قائله مستثنی کنید، و البته فقط من نیستم. قبول دارم که اسلام ناب محمدي برای شما و دیگر افرادی صاحب ارزشه. غالب ادیان الهی و غیر الهی و بعضی ایدئولوژی های فکری دقیقا ارزشی اینچنین برای پیروانشون داشتن و دارن و تماما ادعای برحق بودن هم داشته اند، برای من فرقی میانشان نیست. الان جای شما ممکن بود کسی راجع به مارکسیسم وناب و مترقی بودن اون مکتب برای من سخن میگفت ، یا شیطان پرستی از سعادت و مزایای پرستش شیطان.
". اين نكته اي نيست كه با راي گيري به كرسي بنشيند و يا صحيح و غلط بودن آن از دل دموكراسي بيرون كشيده شود ." من از تئوری مصباح یزدی گفتم. حرف شما فکر کنم همونه، خوب اینطوری نتیجه ی بحث مشخصه و شما احتمالا به عنوان یک مسلمون شیعه (احتمالا) از گرایشات داخلی دینتون، می گویید هرچیز درست اینجا پیش ماست و جمع اگر نظری غیر از ما داشت داره از سعادت و حقیقت دور میشه و نباید بگذاریم جمع هر جا برود. ماهیت مشخثی داره.
شما قاعدتا تصمیم گیری با شعور خودم به عنوان یکی از ساکنان اینجا را حق من نمی دونید ( تازه اگر قائل به نیاز برخورد با من نباشید!).
ps: علی محمدی گویا جزو جنبس سبز بوده و متخصص در فیزیک ذرات، حضور شما صرفا برای احترام به هم وطنتونه یا دلیل دیگری داره؟ البته میل خودتنه جواب بدید. صرف کنجکاوی بود. در تششیع جنازش که میدونم کلی تدابیر امنیتی گذاشتن که سبزها نتونن نزدیک تابوت بشن و جزو پوشش تصویری رسانه ها نباشند.

@ رباقری: شما کلا در سوتفاهمی و داری با یک شخص خیالی رو تهدید به فروپاشی میکنی! نثل قول :" چی بگم دیگه ..." شما واضحه که 90 درصد میگی 10 درصد میشنوی و الان تا حدود زیادی اشتباه گرفتی!

خانم معلم گفت...

@ فرزند ایران
سلام
امشب خیلی خسته ام ولی حتما منتظرم باش میدونم دنبال حقیقتی ..میدونم بر عهده ی ماست که روشنت کنیم ... من تلاشم رو میکنم خدا کنه بتونم این جریانات رو از زاویه ای دیگه بهت نشون بدم ...از خدا می خوام این توانایی رو بهم بده ولی امشب نه - خیلی کار داشتم و خسته ام باشه برای فردا ...
اینو نوشتم که بدونی مطالبت رو خوندم و برات ارزش قائل بودم و هستم .همین
در پناه حق باشید .

ناشناس گفت...

فرزند ايران عزيز
بعد از اون بحث قبلي كه سعي داشتم بگويم حقيقت يك امر و بايد ها از هست ها نمي تواند بيرون كشيده شود و لذا از نظر تئوريك و منطقي مشروعيت يك نظام از مرجع ديگري سرچشمه مي گيرد.
اما موضوع مقبوليت يك نظام قطعا از توجه اكثريت مردم نشات خواهد گرفت . براي همين امام خميني موضوع جمهوري اسلامي نه يك كلمه بيشتر ونه يك كلمه كمتر را تاكيد كردند زيرا مقبوليت از جمهوريت و مشروعيت از اسلام مي باشد. در ديدگاه شيعه اگر مقبوليت عام نباشد همانطور كه حضرت علي تا بروز مقبوليت و يا حركت امام حسين از حج بسوي كوفه بر اساس نامه ها و ارسال نمايندگاني چون مسلم بوده است.
با اين وجه منطقي و اين تاريخ روشن شيعه اكنون به جامعه خود نظري بياندازيم. قطعا مقبوليت 98 درصدي مردم در زمان انقلاب استقرار جمهوري اسلامي را كاملا مشروع و قانوني كرده است و اين يك تحميل اجتماعي يا كودتا و امثال هم نبود
اما شبهه شما كه آيا نسل شما هم مجبوريد همون آرمان رو داشته باشيد؟ معلومه كه نه و قطعا اين از انصاف و عدالت خارجه
اما سوال من اينه مگه شما به جمهوريت و دموكراسي هم معتقد نيستيد؟ اگر الان هم ديدگاه شما در اقليت باشد ايا باز هم لزوما بايد حكومت عوض شود؟ من فكر ميكنم شما يك پيش فرض ذهني داريد كه الان در اكثريت هستيد كه البته اين يك توهم است؟ و در كشوري كه هر سال تقريبا يك انتخابات انجام مي شود و اين آخري با آن مشاركت بالا و در كمال رقابت و با شور و هيجان برگزار شده است ( من شرايط كشور را تا روز انتخابات مي گويم كه همه مردم تا ساعت 4 صبح توي خيابانها با شور و هيجان از كانديداهاي خود حمايت ميكردند) حتي به راحتي به دومين مقام كشور اتهاماتي مثل دروغگو يا تمسخر هاي مختلف را مي كردند. ( اين واقعيت ها را كه انشاالله انكار نمي كنيد ) .
من و عده كثير ديگري هم در اين كشور هستيم كه معتقديم از اكثريت برخورداريم و بنا به جمهوريت نظام حق داريم كانديداي خود را در مجلس و رياست جمهوري داشته باشيم( در بدبينانه ترين حالت ما هم ممكن است مثل شما توهم !!!! اكثريت بودن را داشته باشيم) اما هستيم و 9 دي نشان داديم بزرگترين راهپيمائي تاريخ سي ساله كشور را انجام داده ايم و در 22 خرداد هم اكثريت را بدست آورده ايم و براي اثبات درستي نظرم مي گويم در 2 خرداد هم 22 ميليون از انسان هاي اين سرزمين هم به خاتمي راي داده اند در حاليكه شايد مسئلين راضي به اين امر نبودند
اما هنوز يك اشكال ديگر باقي مي ماند كه بايد پاسخ بگويم و اينكه اگر روزي آرمان شما در جامعه ايران اكثريت و يا به تعبير من مقبوليت پيدا كرد كدام ساز و كار د قانون براي اين امر ديده شده است؟ پاسخ من اين است كه اول اگر زحمتي نيست مطالعه اي در قوانين اساسي هر كدام از كشورهائي كه شما آن را قبول داريد انجام دهيد و براي ما بنويسيد طبق كدام بند وماده در آنها اين ساز و كار ديده شده است؟ مثلا اگر روزي در كشور آمريكا اكثريت مردم جمهوري اسلامي خواستند!!!! با كدام ماده قانوني مي توانند نظام سرمايه داري را به جمهوري اسلامي از طريق قانون اساسي تغيير دهند؟. اين تحقيق شايد شما را كمي از اين توهم خارج كند- مثال ساده ديگري مي زنم- مثلا قوانين عادي و آئين نامه هاي معمولي يك سازمان را اگر روزي اكثريت مرتبطين با آن سازمان مخالف باشند ايا به اين معنا است كه مي توانند بدون مسير قانوني و طي شدن مراحلي آن را عوض كنند؟ مثلا قوانين فيفا ؟

فرزند ایران گفت...

@ خانم معلم
ممنون بابت خوندن و وقتتون، البته شما وظیفه ای مبنی بر روشن کردن من از نقطه نظر خودتون ندارید و همینطور هم من وظیفه ای مبنی بر روشن کردن شما با نقطه نظر خودم ندارم. قصد صرف تبادل نظره، در عموم این بحث ها چیزی که تجربه به من نشون داده در آخر طرفین به راه خودشون میرن ولی آشنایی با طرز فکر مخالفان و شنیدن نقطه نظرهاشون کار کاملا بی ضرریه.
همونطور که در سری قبل بحث مهدی گفت اکثر افراد وبلاگ های هم اندیشه ی خودشونو می خونن و اگر میرن جایی میبینن فکر متضادی مطلب می نویسه معمولا صفحه رو میبندند.
پس تا بعد و سر فرصت

ناشناس گفت...

فرزند ايران عزيز
در اين بخش به شما فرزند ايران بگويم كه در اين كشور شما به دليل داشتن آرمان ديگري غير از من محاكمه و زندان و يا احيانا اعدام !!!! نمي شويد بلكه وقتي خواسته باشيد آرمان حداقلي خود را كه نه مشروعيت دارد و نه امقبوليت اما به زور تبليغات رسانه اي و پشتيباني تمام استكبار با آتش زدن و ضرب و شتم نيروي پليس و .... به كرسي بنشانيد با آن برخورد مي شود . من اسم اين بيان شما را مظلوم نمائي نمي گذارم بلكه عين ظلم به خون هزاران شهيد و ميليونها انسان اين سرزمين و عوام فرض كردن آنهاست . اين مظلوم نمائي نيست اين عين ظلم است و مظلوم اينجا مسلماني است كه با خون خود انقلابي را برافراشته است و همه رسانه هاي غرب و صهيونيست با تروريست هاي شناخته شده (منافقين)و زر اندوزان داخلي همه يكصدا شده اند و اين فرياد مظلوميت را نمي شنوند -
ما از ياد نبرده ايم كه 8 سال تجاوز به اين كشور را به بهانه جنگ طلب بودن ما و با كمك هاي مالي و تبليغاتي غرب با تجاوز به هزاران كيلومتر از اين خاك مقدس وارونه جلوه داده اند و پس از مقاومت جانانه همين مردم معتقد به ولايت مطلقه فقيه خودشان در سازمان ملل اعتراف به شروع جنگ توسط صدام كردند و صدام را يك تجاوزكار دانستند و خودشان مجبور به كشتن او شدند.
فرزند ايران - فرزند غيرت و فرزند آزادگي است - ايران سرزمين زرتشت ديندار تا شيعه علي است نه متوهم رسانه هاي رنگارنگ همان غرب تجاوزكار

نوشته بوديدچون به وحي ممكن است اعتقاد نداشته باشيد بنابراين استدلال من اساسا براي شما كاركردي ندارد - اين هم يك اشتباه ديگرشماست - شما خواه و ناخواه بعنوان همان انسان - انسانيت خودتان - شعور خودتان - حق راي خودتان - آرمان خودتان و خيلي چيزهاي ديگر از اين دست را قبول داريد اگر اينها براي شما ارزش است من صحبت همان ارزش ها را كردم - نه ارزشي خاص - مثلا شما معتقد بعنوان 1 از 70 ميليون داراي حق يك راي هستيد - چرا؟ اگر در تاريخ نگاه كنيم عمدتا و بيشتر انسان هاي عادي داراي حق راي نبوده اند . سروش گفته است اين يك واقعيت تاريخي است اما آيا يك حقيقت يا ارزش هم هست ؟ يعني با اين هست مي توان نتيجه گرفت پس بايد هميشه اينطوري باشد ؟ شما هم ميگوئيد نه - و اين را ناعادلانه م يدانيد پس چيزي براي شما ارش يا حقيقت است - اين بحث به وحي يا اسلام ارتباطي ندارد - وقتي بپذيريم كه ارزش ها از واقعيت نشات نمي گيرند مرحله بعد اين است پس از كجا مي ايند؟ حتي در ذهن شما فرزند ايران غير معتقد به اسلام و وحي و هر چيز ديگر

نوشته بوديد من مانند مصباح يزدي فكر ميكنم - بگويم نه - اما مطمئن شدم شما حتي نم يدانيد مصباح يزدي چه مي گويد - فقط بر اساس تبليغات رسانه اي چيزي كه زياد بر عليه ايشان تبليغ شده است را تكرار مي كنيد - پيشنهاد مي كنم مثلا از دفتر ايشان سوال كنيد

اميدوارم توضيحات من در مورد مقبوليت و جمهوريت فكر شما را نسبت به نظر من اصلاح كرده باشد و مرا آن مصباح يزدي ذهني خودتان !!! نكرده باشيد.

نوشته بوديد احتمالا بعنوان يك هموطن در مراسم شهيد دكتر عليمحمدي شركت كرده بودم - بطور كلي بله - اما بطور خاص نه - چون ايشان را از نزديك مي شناختم - بله مخالف احمدي نژاد و نزديك به جنبش سبز بود - مانند 13 ميليون هموطن ديگرمان - اما عاشق انقلاب و امام بود- در خدمت به كشور لحظه اي كوتاهي نكرده است . بسيار مخالف اغتشاش و جو خشونت بود - بسيار اهل منطق و گقتگو بود- به بيان رهبر شهيد سعيد بود - قاتلين او مزدوران و علم ستيزان اين مرز وبوم بودند -با شناختي كه از ايشان دارم اين را يك نعمت الهي مي دانم كه نحوه شهادت و زمان و مكان شهادتشان به گونه اي بوده است كه همه فرزندان ايران با هر گرايشي ( حتي اگر دين نداشته باشند اما آزاده باشند ) او را شهيد مي دانند و اين در شرايط امروز كشورمان كه حق و باطل بسيار در هم پيچيده و تشخيص را سخت كرده است يك نعمت است - يك سعادت است - براستي او "شهيد سعيد" است .

فرزند ايران عزيز نم يدانم چند ساله هستي - به تجربه شخصي مي گويم در مقطعي از سن جواني همه از جمله خودم در اين تلاطم ذهني و فلسفه وجودي و حق و باطل سير كرده ايم - شما هم مستثني نيستي - ارزومند عنايت خداوند براي شما و همه فرزندان اين سرزمين هستم

ناشناس گفت...

فرزند ايران
وقتي كلام دلسوزانه خانم معلم را كه در آن عشق به اگاهي بخشيدن صادقانه موج م يزند خواندم نتوانستم چند كلام ديگر نيز برايت ننويسم تا شايد كمي از خستگي اين خانم معلم دلسوز - كم كنم.
نوشته بودي ايا اين نحوه راي گيري كه در آن شرايط عادلانه نيست اصلا م يتواند ملاك باشد؟
ديدم خانم معلم اصلا معتقد نيست كه هر روز بايد گروههاي سياسي با لشكر كشي خياباني اكثريت يا اقليت بودن خود را به اثبات برسانند و اين را يك سم مهلك براي جامعه م يدانند. - شما را به كلامي از رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تاريخي بعد از انتخابات ارجاع مي دهم كه گفتند اساسا انتخابات در يك كشور براي اين است كه اين لشكر كشي هاي خياباني نباشد.
پس سوال شما پاسخش روشن است - اي سوي داستان اصلا به اين روش براي همه پرسي اعتقاد ندارد - اين روشي بود كه جنبش سبز بعداز باصطلاح تقلب در انتخابات مرسوم كرد و بيشمار بودن خود را سعي دارد در منسبت هاي مختلف به نمايش رسانه هاي غربي بگذارد.

اما پيشنهاد شما كه مثلا بيائيم هر 25 سال يك همه پرسي براي كليت نظام برگزار كنيم تا حقوق نسل هاي جديد پايمال نشود را در مطلب بعدي پاسخ مي دهم و اينجا فقط يك سوال مي پرسم كه علاقه مندم در صورت تمايل پاسخ دهيد -

اين روش شما تا آنجا كه مي دانم در هيچ كشوري برگزار نمي شود ( اگر جائي را سراغ داريد بگوئيد اشنا شويم) - سوال من اينست اگر قائل باشيد كه در طول تاريخ بشري اين پيشنهاد اولين بار!!! به ذهن شما نرسيده باشد و حتما از بين ميلياردها آدم قبل از ما با هزاران نوع حكومت و ... از گذشته تا دنياي مدرن امروز كساني هم شايد اين فكر را داشته اند چرا تاكنون مرسوم و اجرائي نشده است؟

من از طرح سوال خودم هدف دارم چون پاسخش را مي دانم اما فكر ميكنم اگر شما چند روز به اين مسئله فكر كني ( مسئله اي كه ظاهرا موضوع اصلي ذهنيت شما در اين نوشته هاست ) و كمي فقط فرزند ايران نباشي !!! فرزند دنيا !!! هم باشي متوجه خواهي شد كه پاسخ چيست.

v گفت...

به روزم

محمد مهدي گفت...

سلام
بهتره من فقط برا عرض سلام و ادب خدمت يه معلم كه دوسش دارم بيام و برم!
نقد و نفي نقد؟ ترور دانشمند هسته اي؟ دارم گيج ميشمتو يه پاسخ ها گفته بوديد خيلي به چشمات اعتماد نكن شايد به گوشهامون هم نبايد اعتماد كنيم چرا دروغ زياد مي گن اونم در لئاي دين و مقدسات
موفق باشيد.

خانم معلم گفت...

@ جناب سامع عزیز
سلام
منم عرض ارادت شدید دارم خدمت شما دوست خوبم ... امیدوارم این اختلاف نظر ها باعث نشه که بهم سر نزنید !!! حس میکنم از یه موهبتی محروم میشم ... مثل سما که الان نیست و خیلی دلم براش تنگ شده ...
در مورد چشمها و گوشها هم می تونیم صحبت کنیم اگه مایل باشین ... فقط یه جمله ، البته به یه شرطی که دشمنی مشترک مورد قبولتون باشه ، همونی که همیشه میگم ، « یک چریک وقتی مکان نیروهای خودی را گم میکند، به خط آتش دشمن نگاه میکند...» کمی عمیق تر به قضایا نگاه کنیم ...
نه منکر نقایص در این کشورم ونه میگم کارها همه داره خیلی رله انجام میشه و نه منکر داشتن سرانی هستم که خود اشتباه میکنند ، همه وهمه را میدانم ، اما یک چیز در صدر است و به خاطر ان یک چیز و داشتنش باید کمی تامل کرد و شتابزده عمل نکرد .....
شما هم موفق و پیروز باشید . من که خیلی ازتان التماس دعا دارم ....

خانم معلم گفت...

@ جناب سامع عزیز
سلام
منم عرض ارادت شدید دارم خدمت شما دوست خوبم ... امیدوارم این اختلاف نظر ها باعث نشه که بهم سر نزنید !!! حس میکنم از یه موهبتی محروم میشم ... مثل سما که الان نیست و خیلی دلم براش تنگ شده ...
در مورد چشمها و گوشها هم می تونیم صحبت کنیم اگه مایل باشین ... فقط یه جمله ، البته به یه شرطی که دشمنی مشترک مورد قبولتون باشه ، همونی که همیشه میگم ، « یک چریک وقتی مکان نیروهای خودی را گم میکند، به خط آتش دشمن نگاه میکند...» کمی عمیق تر به قضایا نگاه کنیم ...
نه منکر نقایص در این کشورم ونه میگم کارها همه داره خیلی رله انجام میشه و نه منکر داشتن سرانی هستم که خود اشتباه میکنند ، همه وهمه را میدانم ، اما یک چیز در صدر است و به خاطر ان یک چیز و داشتنش باید کمی تامل کرد و شتابزده عمل نکرد .....
شما هم موفق و پیروز باشید . من که خیلی ازتان التماس دعا دارم ....

مجيد گفت...

سلام
خانوم معلم واقعا به اون چيزي كه بعد از نظر مهاجراني نوشتي معتقدي ؟ يعني من نوعي اگر بيايم و نقدي در جايي براي رهبري بنويسم جايي اجازه چاپ مي يابد ؟
عجبا !!! شما كه حتي نقد دلسوزانه اي كه مهاجراني كرده رو برنمي تابيد چطور مدعي هستي كه نقد كنيد ؟
شما به جنگ جمل اشاره كردي . اي كاش تمام اين خطابه ها رو مي خوندي كه عايشه چرا دروغ نمي گفت ؟ معاويه كه بود ؟ ما يكطرفه به هيچ كجا نمي رسيم . به قول مطهري اگر مالك اشتر هم الان بود بخاطر ميانجي گري براي ابقا ابوموسي اشعري براي ولايت بر كوفه برچسب ضدولايت فقيه و منافق مي گرفت.
فضا فضاي تيره و تاري است كه بايد هوشيارانه قدم برداشت . فقط يقين دارم كه در اين ميان هيچ كس ؛ تاكيد مي كنم هيچ كسي حق مسلم نيست

میرباقری گفت...

به : فرزند ایران :
نه دوست عزیز . من و ما داریم با واقعیت ها زندگی می کنیم . بر خلاف عده ای که انگار میخوان تا پایان عمر با یک سری توهمات بگذرونند و خوش باشند . همچنان که دوستان مخالف و منتقدی که فرصت یافته اند از طریق رسانه به مناظره و بحث بنشینند ، هنوز که هنوزه صحبت از توهماتی می نند که زمان انتخابات داشته اند !!

من کی را تهدید به فروپاشی کردم ؟! ظاهرا شما درست متوجه نشدی .

... گفت...

نقد دلسوزانه ی بهاء الله مهاجرانی ؟! وا عجبا !

... گفت...

حق مسلم ایران اسلامیست . ولی فقیه و دموکراسی واقعیست که در این میهن و این زادبوم ریشه دارد . حق مسلم قطع کردن دست دشمن از منابع این کشور است . حق مسلم قطع کردن دست غارتگران بیت المال است .
حق مسلم ایستادن مقابل همه ی اونهاییست که اقتدار و عزت و استقلال ایران و ایرانی را نمی خواهند .

ناشناس گفت...

مهدیس:
سلام خانم معلم عزیز ممنونم از لطفت و حضورت و خوشحالم از اشنایی باشما

دختری که با مغزش راه میرفت

فرزند ایران گفت...

@ میرباقری
:))
پس شما غیر از کامنت های من کامنت های خودتم نمی خونی! مشخصه داری عجیب با واقعیات زندگی میکنی!
خوش باشی

خانم معلم گفت...

@ فرزند ایران
سلام
نامه هات رو خوندم .... چیزی که توش موج میزنه اینه که « حق من کو » ؟ .... بعدش رفتی سراغ کاستی ها .........
خط به خط بررسی نمیتوم بکنم چون واقعا خسته ام و تنها زمان جواب دهی ام آخر شبه .... اما سعی میکنم باشم که نگی ....... بگذریم ...
نوشته بودی « شما موضوع بی اهمیت تر برای من رو اشتباها مهم فرض کردید » ، من برداشتم رو گفتم ، گاهی شما علت رو معلول میگیرید و گاهی برعکس ....... گاهی ناراضایتی از وضع موجود باعث میشه کل نظام رو زیر سوال ببرین گاهی نه چون کل نظام فاسده اجزای اون هم باید خراب باشن .......
عزیزمن ، برای همین گفتم خدا ، نظام ، آرمان ، رهبر رو قبول ندارین اگه اینا رو قبول داشتین دیگه زیر گروه زیر سوال نمی رفت و اون وقت حق تو هم در همین زیر گروه محفوظ میموند ...... اینا مثل یه زنجیر دنباله همند .........
ببین چیزی که همه بهش اذعان دارند کمی ها و کاستی هایی که در طول 30 سال قرار بود درست بشه و نشده ...... این نه تنها حرف توست ، بلکه حرف خیلی از همین هایی هست که به قول شما به شعورتون توهین کردن !!
یه مثال برای نظام و حاکمیت و بقای اون برات بزنم ....گرچه فکر کنم من هر چی بگم شما یه چیز دیگه میگی !
ببین عده ای دچار طوفان شدن ، یهو خدا یه کشتی براشون میفرسته که میشه لنگان خرک خویش به مقصد برسانند ، وقتی نشستن توش منتظر بودن به ساحل نجات برسن اما حوادث زیادی اونا رو از ساحل دور نگه داشته ، دسترسی به هیچ چیزی براشون فراهم نیست ( تحریم های خارجی ) ... توی کشتی یه سری خدمه ای هم باشه که تا حدودی به این اوضاع سر و سامون بدن و وضعیت کشتی رو به با همون چیزایی که دارن به وضعیتی برسونن که مطلوب تر از قبل باشه اما هنوز با اون کشتی مجلل خیلی فاصله داره و نیز هنوز به ساحل نجات نرسیدن در این وضع عده ای بیان بگن چرا اینجای کشتی اینجوریه ؟ و یا چرا به ساحل نرسیدیم ؟ چی داری بگی ؟ .... اگه عده ای این وسط موش میدونن تا کشتی رو دور ازساحل نگه دارن و در فرصتهای که براشون پیش میاد از این اوضاع به نفع خودشون استفاده بکنن چی می گی ؟ برات خود کشتی دارای اهمیته یا هدفهایی که قرار بود بهشون برسن ولی نرسیدن ؟ ..... اگه کشتی رو از دست بدیم همه از بین میرن ولی اگه قسمتی از کشتی آسیب ببینه عده ای نابود میشن .... اگه کشتی رو از دست بدیم دیگه هیچ امیدی برای رسیدن به اون ساحل نیست حتی برای یک نفر و اگه عده ای آشوب کنن و بگن ما این کشتی رو می خوایم چرا به دست ما نسپردینش درحالی که بیشتر افراد اونجا رضایت دارن که کاپیتان تغییر نکنه و ارامشششون رو در وجود کاپیتانشون می بینن چی داری بگی ؟ باز این شعور اون افراده که زیر سواله ؟ ....... البته مثالم جای سوال زیاد داره ولی یه نمونه برات گفتم که فقط بدونی حفظ این کشتی خیلی مهمتر از نجات چند انسانه که می خوان جور دیگه زندگی کنن و با این کارشون زندگی بقیه رو هم به خطر می اندازن .......

خانم معلم گفت...

نظام خیلی کار داره تا به اون مدینه ی فاضله برسه کسی هم ادعایی نداره که الان عالی هستیم ولی از یه جایی باید شروع کرد ..... 30 سال برای ما سالهای زیادیه ولی برای یه انقلاب که همه رودر روش ایستادن و اجازه ی حرکت بهش نمیدن و از همه نوع امکانات جهانی محرومش میکنن خیلی نیست .......
میدونم تا اینا رو بخونی میگی کی ، چی ، کجا و .......... من نظرم رو گفتم و اعتقادم رو ..... کمی توی نوشته های قبلی من سرچ کنی متوجه میشی منم از این اوضاع راضی نبوده ونیستم .... اما تا کجا اظهار نارضایتی کردم ، تا اونجایی که دیدم نظامم رو و رهبریت رو زیر وسوال نبردن ..... برای همین دیگه کوتاه اومدم ، منم از یه سری چیزهایی که از ا.ن شنیدم عصبانی بودم ولی اگه بنا رو فقط بر شنیده ها و دیده ها بزاریم چیز درستی نیست یه جایی باید به حرف قلبت گوش کنی نه عقلت ......
فرض کن دوستی داری که مدتهاست نمیتونی ببینیش .... از هر دری وارد میشی نمیتونی و حس میکنی نمی خواد باهاش ارتباطی داشته باشی ...... دو حالت میشه فرض کرد یا میزاریش کنار یا انقدر بهش اعتماد داری که حس کنی این چیزی که الان تمام شواهد داره میگه اون تو رو کنار گذاشته باید از جای دیگه ای نشات گرفته باشه ..... نمیدونم شما تو این موقعیت چکار میکنی ولی من اگه باشم پیروی ازقلبم میکنم به این شرط که اعتماد داشته باشم ...... ببین تمام دیده ها و شنیده هات خلاف باور عقلی ته ولی پا روی عقل میزاری .... ( البته امثال خودم رو عرض میکنم به شما جسارتی نمی کنم )
برای همین توی این پست نوشتم بزارین کمی به کارهایی که باید برسن ، برسن ..... کمی تامل کنیم ..... 16 سال برای دونفر صبر کردیم و هیچ !!! نگفتیم ، 4 سال این بینوا صدای همه رو در آورد ، زیر کارها رو رها کردند و روبنایی ساختند مثلا زیبا ، که صد البته زیبا هم از کار در نیومد ......
هر چی گذشت در این چد سال گذشت ، و خیلی چیزها دست به دست هم داد که ایران رشدی نداشته باشه ....... از آقازاده هایی که رشد کردند و مثل هشت پا چنگ انداختن روی همه چی و هنوز هم هستن و می خوان باشن ...... از عدم مدیریت هایی که منجر به از بین رفتن بیت المال هایی شد که نباید میشد ، از نواحی محروم کشور که روی هیچ مسئولی در حد یه فرماندار رو به خودش ندیده بود ، از هزاران مکانی که بودجه برای ساخت شون دریافت کردن و نصفه رها شدن ، از جوونهایی که بدون هیچ کار فرهنگی رشد کردن و به دامن کشورهایی چون امارات افتادن که کسی آدم حسابشون نمیکرد ، از همسایه هایی که دور وبرمون رو گرفتن و همه زیر یوق کشوری بیگانه رفتن و ما رو در محاصره ی اونا در اوردن و هزاران چیزی که میشه گفت و اینجا جای گفتنش نیست و الان هم وقت گفتنش نیست .......

خانم معلم گفت...

کشور من مثل خانواده ی منه ، هر چقدر بد باشه توی بوق و کرنا نمیکنم تا آبروش رو ببرم ، اینو فرهنگم بهم یاد داده دیگه نمیتونی بگی پس چرا من اینجا بدنیا اومدم و امریکا دنیا نیومدم ؟ !! این کشور ، کشورته و این مردم مردمت ، امروز توی وبلاگ حاج علا داشتم نوشته ی یکی از بچه های سبز رو میخوندم که حرف قشنگی داشت به یکی از این بچه های ولایتی میزد میگفت اگه باز برای این کشور اتفاقی بیفته مائیم که دستامون رو میزاریم تو دست هم و این کشور رو می سازیم خیلی خوشم اومد ، این اختلاف نظرها فقط باعث رشد میشن ، اینکه میشه جور دیگه دید ، میشه برای از دست دادن جوونمون ناراحت باشیم ولی برای از دست دادن کشور مون و اسلاممون ناراحتتر ، و همین باعث میشه بریم سراغ اون وحدتی که امام ازش صحبت میکرد ........
تمام حرفم اینه عزیزمن که ، اگه میخوای به حق ات برسی ، اگه میخوای کشوری آباد و آزاد داشته باشی ، باید در پی ایجاد حکومتی باشی که برات این امکانات رو فراهم کنه ، این امکانات رو همونطور که جناب ناشناس ( اگرآقا باشند !!! ) فرمودند در حکومتی اسلامی میتوان یافت .... بنابراین بقیه بحث رو واگذار میکنم به متنی که ایشان برایتان نگاشته اند که الحق به نظرم خیلی خوب و روان نوشته بودند .......
از این ریزه بینی ها ( البته به نظر من ، نه شما ) دور بشیم ، هدف رو جلوی پامون نبینیم ، هدف دوردستهاست ، اون ساحل نجات خیلی دورتر از اونیه که فکرش رو می کنیم ، بادهایی و دستهایی از ساحل دورمون کردن ، یاد وصیت نامه ی شهید باکری افتادم خدا بیامرزتشون این شهدا رو میگفت بعد از ما مردم سه گروه میشن ...... برو خودت بقیه اش رو پیدا کن و بخون .....
در مورد اینکه عده ی مابیشتره یا عده ی معترضین هم یه چیزی بهت بگم به قول بنده خدایی توی رژیم شاه هم تهدید به مرگ و کشتار و باتوم و زندانی شدن بود ولی با توجه به همه ی اینها توی خیابونا ریختن و نترسیدن ...... پس این که اگه سبزاندیشان ما ! مشکل نداشتن می یومدن ، نیست .... مشکل اینه که نمیدونن در مقابل کی و برای چی دارن آشوب به پا میکنن .... عکسی رو که فرستاده بودی دیدم ،که میگفتن نظام جلوش رو گرفته عکسی از زمان حمله ی مردم به سربازان رژیم شاه که میرفتن ومیبوسیدنشون و عکسی از کشته ها و حرکت مردم و آتش زدن اتوبوس بود .... جالبه که امشب خیلی هاش رو از تلویزیون !! دیدم .....

خانم معلم گفت...

اینا نیست مطمئن باش به خاطر این چیزا نیست که مردم نمی یان .....یه چیزی پشت این نیومدنهاو نبودنها هست که شاید باورش براتون سخت باشه ولی هست .....
ضمنا شما دم از 70 میلیون میزنی دقیقا درسته چون تمام جمعیت ما که توی تهران نیست ، شهرستانهای ما بیشترین آرا رو به ا.ن دادن ..... حالا گیرم تقلب هم بوده ، چند درصد فکر میکنی این ها میتونستن جلوی این همه نماینده ای که از تمام کاندیداها بود تقلب کنن ؟ ... انقدر این دستگاه ما پیشرفته شده که بتونه این کارها رو دور از چشم همه انجام بده ..... گیرم 2 میلیون هم اضافه میکردن ، که نبودن ..... خود من چون توی تهران بودم دور و برم تهرانی زیاد بود و فکر میکردم موسوی رای بیاره وقتی دیدم اون اورد تعجب کردم ولی نه اینکه چرا رای اورده چون مطمئن بودم رای میاره توی تفاوت آرا فقط شک داشتم ..... به هر شکل اگه بازم فکر میکنی جمعیت 9 دی رو به زور اورده بودن ، باز فکر میکنی چند نفرشون زورکی بوده ، من توی جمعیت بودم از امام حسین جمعیت بود تا آزادی یعنی روی پل حافظ که میایستادی می فهمیدی چه خبره ..... من اصلا قصد بحث کردن توی این چیزا رو باهات ندارم چون احساسم همونیه که برات گفتم و« مهمتر» از نظر من همونیه که بهش اشاره کردم .... اگه اون درست بشه خواه ناخواه بقیه اش هم درست میشه ..... و یادت باشه من این شیوه رو یه همه پرسی نظری تلقی میکنم نه واقعی .واقعی اش همونیه که همیشه اجرا میشد و میشه و کسی هم تا حالا اعتراضی انچنان بهش نداشته یهو الان همه معترض شدن .... ضمنا امام در فکر تغییر نظام بود واون رو به رای گذاشت .....الان کسی در فکر تغییر نظام نیست جانم ، اشتباه نکن حتی موسوی هم نمی تونه این ادعا رو داشته باشه یا کروبی و یا رضایی هیچکدوم نمیتونن در پی تغییر نظام باشن،چون بعضی ها دوست دارن نظامشون یه جور دیگه باشه ...اصلا نه منطقیه و نه عاقلانه و نه شدنی .... تو کدوم کشوری این اتفاقاتی که میگه افتاده که اینجا بیفته ......
درمورد اینکه گفتم صرف عقیده حقی ایجاد نمی کنه .... مثلا من اعتقادم بر این باشه که توی ارتش برم و لباس نظامی نپوشم این نظرمه ولی حقی برام ایجاد نمیکنه .... من نظرم اینه که بعد از گرفتن دکترام استخدام فلان مرکز بشم این حقی ایجاد نمیکنه ..... من دوست دارم توی خیابون لخت بگردم اینکه حقی ایجاد نمیکنه ..... پس میشه از این دست مثال هم زد عزیزدل برادر ....
در اخر ، فقط ناراحت این شدم که نوشتی پدرجانبازت هم ناراضیه ..... خدا کنه عقل و دلش یکی بشن ... البته در حقشون خیلی اجحاف شده و اگه ناراحت باشن حق دارن من واقعا نمیدونم چی باید بگم فقط خدا از اونایی که حق اینا رو خوردن نگذره .....
در انتها فقط خواستم بدونی کسی معترض شما نیست تا جایی که قانون گفته ، نه اینکه در این بین هم خلاف قاننهایی صورت نگرفته باشه مثل همون جریان کهریزک ولی یادت باشه ما همه انسانیم و کنترل همه انسانها غیر ممکنه ..ضمن اینکه دشمن همه جوره میتونه همه جا نفوذ کنه و اعث اختلال بشه ، پس باید اصل رو در نظر گرفت ......
امیدوارم بازم بهم سر بزنی
درپناه خدا باشی .

میرباقری گفت...

فرزند ایران عزیز ! باز هم میگم شما نرگفتی من چی گفتم .
من کسی را تهدید به فروپاشی نکردم . فروپاشی بادکنکهای تو خالی این دولتهای غربی مثل آمریکا و اسراییل نزدیکه . به تهدید کردن یا تهدید نکردن من و ما هم نیست .

مقایسه کن دنیای سی سال پیشو دنیای امروز را می بینی که هر روز دنیا داره بیدارتر میشه و اگه سی سیال پیش نمی دیدی مردم ملتی در اعتراض به سیاستهای مزورانه آمریکاییها و انگلیسیها و بقیه عمالشون به خیابون بیآن الا نمی بینی که انقلاب و نظام اسلامی الگویی شده برای همه ملتهای آزادی خواه . و توی خود آمریکا هم مردم از سیاست خارجی آمریکا که دخالت و فضولی توی کار کشورهای دیگه ست ناراضی هستند .
اگه فکر میکنی راهی که پیش گرفتی و پیش گرفتید شما را بهحقتون می رسونه سخت در اشتباهید . غربیها برای لشکرکشی به همسایه های ایران هم داعیع حقوق بشر و این چرت و پرت ها را سر می دادند . اما حالا مردم به ظاهر عقب مانده ی افغان و دیگر کشورهایی که غربیها بینشون تفرقه و جنگ انداختند بیدار شدند اما شما انگار همچنان ...

میرباقری گفت...

من کسی را تهدید به فروپاشی نکردم . این فروپاشی در حال اتفاق افتادنه و از تهدید گذشته .

اتفاقا خود من یه دوست دارم که اون البته میگه فروپاشی نظامی که توی ایران حاکمه نزدیکه ! نسبت به شنیدن این حرفها هیچ عکس العملی نشون نمی دهم . اینها همه خوابهای خوشیست که سی ساله رسانه های وابسته به دشمن دارند توی بوق و کرنا می کنند .
اما واقعیت اینه که تمام حرفهای اجنبی ها در مورد نظام ایران ، یه جور تحریف کردن افکار عمومی از اون فساد و نا به سامانیست که در نظام و حکومت خودشون و سیاستهای خودشون ایجاد شده و روز به روز به از هم پاشیدن نزدیکترشون می کنه .

میرباقری گفت...

میخواهید ببینید توی ایران چه خبره و چه نعمتهایی دارید بروید دنیا را ببینید که چطور ایستادگی مقابل ظلم و بی عدالتی و وابستگی به بیگانه و ترویج فرهنگ و دیدگاه های به انحطاط کشیده شده غربی در جامعه ی خودشون ( حرف های دهن پر کنی مثل آزادی و حقوق بشر و حقوق زن و دموکراسی و مردم سالاری و ... ) را از ما که یه نظام اسلامی داریم الگو گرفتند .

taha گفت...

سلام.....

deldade گفت...

خیلی خوب گفتید
با حرفاتون موافقم
هر چی هست زیر سر دشمنه !
بازم هم صدا میگیم و می خوایم : " اللهم عجل لولیک الفرج" که نزدیکه ، انشاالله ...

مهدی گفت...

سلام
مطلب بسیار پربار و مفیدی بود.
استفاده کردیم.
موفق و سربلند باشید.