باور تو

نيازمند چيزي بودم كه باورش كنم ، نگاهت بر من افتاد و باور كردم ، خواهان كسي بودم تا باورش كنم ، خود و روياهايت را با من تقسيم كردي و باورت كردم. اما آنچه كه به راستي نيازمندش بودم ، باور كردن خود بود. مرا به دنياي درونت بردي و با اكسير عشق ياريم كردي و به بركت توست كه زنده ام ، لمس مي كنم و باور دارم ، كسي ،چيزي يا خود را 000 آري تنها به خاطر وجود توست 0 جيلين كروز

هیچ نظری موجود نیست: