نيازمند چيزي بودم كه باورش كنم ،
نگاهت بر من افتاد و باور كردم ،
خواهان كسي بودم تا باورش كنم ،
خود و روياهايت را با من تقسيم كردي
و باورت كردم.
اما
آنچه كه به راستي نيازمندش بودم ،
باور كردن خود بود.
مرا به دنياي درونت بردي
و با اكسير عشق ياريم كردي
و به بركت توست
كه زنده ام ، لمس مي كنم و باور دارم ،
كسي ،چيزي يا خود را 000
آري تنها به خاطر وجود توست 0
جيلين كروز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر