رضا رضا رضا جان


یا علی ابن موسی الرضا (ع)
کبوتر دلم رو پر دادم سوی حرم ات
تا بیاد بشینه روی گنبدت
بیاد و با بقیه ی کبوترا رضا رضا کنه
اسم تو رو تا همیشه با دلم آشنا کنه

یا امام رضا
سنگین ترین جای زمین ، کنار حرم توست
از توی حیاط ، نه ، از همون موقع که مردم حس میکنن کنارت رسیدن
از همون موقع که چشماشون دنبال گنبد طلات این ور و اون ور رو می گرده ... از همون اولین سلام ...
چه تو قطار ، چه تو ماشین ، چه توی هواپیما ... از همون اولین سلام ، درد دلا باز میشه ...
آقا جون
همه میان حرف دلشون رو بهت می گن و میرن
 غمشون رو بر می داری و دلشون رو سبک می کنی
آقا جون
به این شب عزیز قسمت میدم
مشکل این مردم رو همین امشب دوا کنی
پریشونی و دو دلی و کینه و دورویی رو از دل همه مون پاک کنی
آقا جون یعنی میشه
شنبه بیاد
خبر خوبی بشه
دل همه رو شاد بکنی

از راه دور سلامت میدم ، سلامم رو که بی جواب نمی زاری ، میزاری ؟

۹ نظر:

deldade گفت...

این شب و روز قشنگ رو تبریک می گم . شب و روزی که امید و آرامش رو با خودش به همراه داره و فرصتی برای گفتن و خواستن ...
با شما هم دعا هستم . حل مشکل همه ی مردم ، شفای همه ی مریضا ، و پاکی دلا تا شاید عشق و محبت و شادی جای کینه و نفرت و غم بشینه ...

مساله این است گفت...

آنان که در جوار رضا آرمیده اند
کفران نعمت است بهشت آرزو کنند.
مبارک باشه انشاالله.

ناشناس گفت...

من هم به شما ميلاد غريب اشنا را تبريك مي گويم - من ةم آرزوي رفع پريشوني و دو دلي رو در كنار همه دعاهاي خوب مي كنم. او ضامن آهو بود آهوي صيدي كه نوزاد چشم براهي داشت . ما نيز صيدي هستيم كه نوزاد عدالت را در سرزمين عشق چشم براهيم - يا ضامن آهو درياب

علیرضا برهانی نژاد گفت...

سلام
ممنون ...

Unknown گفت...

سلام
خواهر عزیز و بزرگوار
برای کسی که جائی سرمایه گزاری کرده نگرانی و دغدغه در مورد آینده آن ، عجیب نیست... حقیر و امثال من بدیهی است نگرانیم ...
روزگار غریبی است و مدعیان بی هنر ، آنان که در طول تاریخ فقط درزمان تقسیم غنائم پیداشان شده و میشود ، عرضه را بر همه تنگ کرده اند ، اینها همان هائی هستند که مولایمان علی(ع) در نهایت غربت و تنهائی ، چاه را یار و یاور میدید و محرم دلتنگی هایش هم او بود ...
بزرگوار این چند ماه وقایعی رخ داد که فارغ از اینکه تعلق به چه جناحی داشته باشی ، دل هر دوستدار ایران و ایرانی را به درد آورد و من نیز از این قاعده مستثنی نبودم چون جوانی ام و سلامتی ام و در یک کلام همه عمرم برای بقای این این نظام و کشور سرمایه گزاری کردم ...
امیدورام ، حجاب ها فرو افتد و انشالله
چهره واقعی خائنین و خادمین بر همه مشخص شود ...
هر چند این سنتی است حتمی که واقع میشود ولی ما عجله داریم...
این روزها ، مصادف است با هجرت شاعر مکتبی و بسیجی واقعی قیصر امین پور، در نهایت این شعر را به حضرتعالی و دوستان دیگری که مانند خود من خانه نشین هستند و شاهد و ناظر وقایع و دغدغه فردای مملکت و حاصل خون یاران و همراهان آرامش شان را برده ، تقدیم میکنم ...

سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
ولي دل به پاييز نسپرده ايم

چو گلدان خالي لب پنجره
پر از خاطرات ترك خورده ايم
اگر داغ دل بود ما ديده ايم
اگر خون دل بود ما خورده ايم
اگر دل دليل است ما آورده ايم
اگر داغ شرط است ما برده ايم
اگر دشنه ي دشمنان گردنيم
اگرخنجر دوستان گرده ايم
گواهي بخواهيد اينك گواه
همين زخم هايي كه نشمرده ايم
دلي سربلند و سري سر به زير
ازاين دست عمري به سربرده ايم ...

خانم معلم گفت...

@ علی رضا برهانی نزاد عزیز
سلام
ممنون از بودنت ...بودنت برایم دنیای ارزش است ...بی اغراق می گویم ... خوشحالم که هستی ... خوشحالم که هستید ... وجود شما انرژی بخش است همچنان که بود ... همچنان نیز هست ... بمانید و بگویید ...
که نه زرد بلکه سبز سبزید ... دل داغدارتان خود گواهست ...همان دل سربلند و همان روح آسمانی تان.
سبز باشید و در پناه حق .

Unknown گفت...

سلام
ممنون از لطف و مرحمت شما ...
متاسفانه تهران نیستم تا اطاعت امر کنم ، هر چند اعتقاد دارم نسل امروز بیش از اینکه نیاز به خاطرات حقیر و امثال بنده داشته باشند لازم است بتوانند بدون واهمه از چیزی ،گذشته را به نقد بکشند تا چراغی باشد فراروی آینده این مرزوبوم ... امروز ضربه ای بس سترگ بر پیکره باور خیلی ها نواخته شده که احتیاج به بازسازی دارد ... امروز لازم است اعتمادسازی شود و باور آسیب دیده بعد از این اتفاقات به ترمیم و بازسازی شود ...مردم ما باید بدانند بسیجی واقعی هرگز آتش به روی مردم نمیگشاید و حاضر نیست حتی دشمن خارجی اش را مورد ضرب و شتم قرار بدهد و ...
در غیر این صورت سخن از گذشته پر افتخار هشت ساله دفاع مقدس نه تنها مفید بلکه شعاری پوچ بی معنا نمایان میشود که این بزرگترین جفا به رزمندگان آن دوران هست ...
موفق باشید ...

Samaa گفت...

یا مونس من لا مونس له
سلام
از دلم که خبر ندارید ولی ...
الیس الصبح قریب ؟!
خواستم حرف بزنم
می دانید در این دل و سر چه خبر است؟! که...
کامم تلخ بود..
نیت حافظ کردم تا برایتان چه بنویسم تا هم حرف دل باشد... هم در پستی که زده اید ..امد :
ما شبی دست بر آریم و دعایی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست؟
تا در ان آب و هوایی نشو و نمایی بکنیم
انکه بی جرم برنجیئ و به تیغم زد و رفت
باز آرید خدا را که صفایی بکنیم
در ره نفس کزو سینه ما بتکده شد
تیرآهی بگشائیم و غزایی بکنیم
مدد از خاطر رندان طلب ای دل ورنه
کار صعب است مبادا خطایی بکنیم
سایه طایر کم حوصله کاری نکند
طلب از سایه میمون همایی بکنیم
دلم از پرده بشد حافظ خوش لهجه کجاست ؟
تا به قول و غزلش ساز و نوایی بکنیم
دعایم کنید
یاحق

خانم معلم گفت...

@سما جان
سلام عزیزم
همیشه شما و جوانان وطنم را دعا میکنم شمایی که دلتان در گرو دین و مملکتان است ... قدمهایتان استوار و دلهاتان خدایی باد ....