با فرزندان شهیدان همت وباکری و...... تمامی فرزندان شهدا


سلام بر همه الا به انقلاب فروش ...

«دل مويه اي ساده با دو فرزند شهيدان بزرگوار شهيد همت و شهيد باكري در حاشيه مصاحبه اين دو عزيز با روزنامه اعتماد در تاريخ 6/7/88»

دوستان عزيز ناديده سلام شما احتياجي به ديدن نداريد هم اينكه فرزندان دو شهيد نامدار 8 سال دفاع مقدس هستيد يعني همه شما را ديده اند و مي بينند و مي شناسند من هم مثل شما فرزند شهيدم اما با اينكه شهدا همه بزرگند ، پدر من به بزرگي پدر شما نيست.
اين مسئله مي تواند مهم باشد باري كه بر دوش شماست بر دوش من هم هست اما بار شما سنگين تر است.
تاريخ جنگ نام حميد باكري و ابراهيم همت را فراموش نمي كند من به عنوان فرزند شهيدي گمنام با آبروي گمنامي پدرم نخواستم و نمي خواهم بازي كنم شما با نام مشهور پدرتان در هواي مصاحبه هاي روزمره و روزمرگه پرواز مي كنيد و چقدر هم بلند؟!
من خجالت مي كشم شما را نقد يا نصيحت كنم و به اين خجالت افتخار مي كنم. راه شهيد همت و شهيد باكري را حتي اگر فرزندان آن دو شهيد ادامه ندهند فرزندان شهداي گمنامي چون من ادامه خواهند داد واين راه بي رهرو نمي ماند.
شما اگر از زير بار مسئوليت حفظ آبروي حماسه پدرانتان شانه خالي كنيد شانه هاي زخمي من و برادران و خواهران من به زير آن بار خواهد رفت تا آن بار بر زمين نماند اما يادتان باشد اين بار اضافي را شما بر شانه ما گذاشته ايد غمي نيست و نبوده است جور كشي در عالم دوستي آئين ما ايرانيان مسلمان است. ما اين جور را مي كشيم تا هيچ بهانه اي به دست بيگانگان با انقلاب اسلامي ايران ندهيم.
اما دل شكستن هنر نمي باشد. وظيفه ما فرزندان شهدا دفاع از اصول و آرمان هاي انقلاب اسلامي ايران است نه دفاع از اشخاص.
اصول انقلاب هم آنقدر تاريك نيست اگرچه در آتش پر دود ناجوانمرادان سي سال است كه مي سوزد و مي سازد.
از حماسه پدر من تا حماسه شهيد همت با وجود يگانگي فرسنگ ها فاصله است. شهيد همت كجا و شهيد عباداله عزيزخاني كجا. اما از مزار پدر من تا مزار شهيد همت چند شهيد بيشتر فاصله نيست . پدر من در قطعه 24 بهشت زهراي تهران آرميده است و شهيد همت هم درست در همين قطعه با چند قبر فاصله در كنار پدرم آرميده است و همين مسئله به من جرأت داد تا براي شما نامه اي بنويسم وگرنه من كجا و شما عزيزان بزرگ كجا من خاك پاي شما نخواهم شد چه با من دوست باشيد چه دشمن.
هرچه باشد پدر من همسايه شهيد همت است و من موظفم تا حق همسايگي را رعايت كنم و ...
در همين قطعه 24 شهيد چمران خوابيده است و شهيد بروجردي و شهيد حسين فهميده وشهيد بهشتي و شهيد رجايي و شهيد باهنر و مرحوم آيت اله طالقاني و ... اين قطعه همان قطعه اي كه امام پس از بازگشت به ايران در 12 بهمن 57 در آن سخنراني كرد يك كلام قطعه 24 تاريخ انقلاب اسلامي است. تماشاي اين قطعه يعني مرور خاطرات سي ساله انقلاب از 12 بهمن و ورود امام و آن سخنراني ماندگار تا 8 سال دفاع مقدس و شهيد همت و شهداي 72 تن. قطعه 24 قطعه عجيبي است من هر وقت دلم مي گيرد و انقلاب و حماسه ها و خاطرات آن در ذهنم كمرنگ مي شود به اين قطعه پناه مي آورم.
اين قطعه مرا دوباره به دامن انقلاب بر مي گرداند. به خانه پدري.
آيا دعوت مرا به اين قطعه بر سر مزار پدرانمان مي پذيريد. مي توانيم در اين قطعه فارغ از قطار خالي سياست با هم درد دلي بكنيم حتماً صحبت هاي ما در اين قطعه صميمي تر و دردمندانه تر خواهد بود. هرچه باشد ما بر سر مزار پدرانمان نشسته ايم.
با شما خيلي حرف داشتم و دارم بماند براي روزي كه ناگهان همديگر را در قطعه 24 ب بينيم.
من هر وقت به سر مزار پدرم مي روم به سر مزار شهيد همت هم مي روم و هر دو مزار را با گلاب اشك شستشو مي دهم. اين
هفته هم به بهشت زهرا خواهم رفت با همسرم و فرزندم طاها و در قطعه 24 با تمام وجود اين شعر را خواهم خواند كه:

در عشق نمي توان زبان بازي کرد
مي بايد ايستاد جان بازي كرد
از خون شهيد شرممان باد مگر
باحرمت لاله می توان بازی کرد

به حرمت لاله ها دوستتان دارم فرزندان شهيد باكري و شهيد همت.

ناصر عزيز خاني - دبير انجمن نويسندگان و شاعران شاهد سراسر كشور
شعر از علی رضا قزوه



با خواندن نامه نتوانستم آن را اینجا نیاورم زیرا اعتقاد من نیز چنین است ...منکر نیستم جنایتهایی صورت گرفته ، رد نمیکنم که به نام اسلام و انقلاب عملهایی صورت گرفته که امام زمان سر به زیر افکنده اند ، ولی همه ی اینها هست و انقلاب و آرمانهای ان نیز هست .... هرگز نباید حاضر شویم این انقلاب به دست نا اهلان بیفتد .... امروز در دیدار رهبر از خطه سبز چالوس و نوشهر وقتی حضور مردم را زیر باران تند دیدم گریه ام گرفت از این همه وفاداری ، از این همه گذشت و مهربانی ....مردم خوبی داریم ...قدرشان را بدانیم ...قدر انقلاب را بدانیم ...دوستانی  پیامهایی می فرستند که برایم قابل قبول نیست و درنتیجه غیر قابل انتشار .... به هر شکل هر کس نظری دارد و عقاید تا انجا که به ستیز با حکومت نیانجامد قابل احترامند .....به همه ی این دوستان احترام می گذارم و شاید جوابهایم برایشان قابل قبول نباشد .... فقط باید از خدا بخواهیم انانکه بر باطل لباس حق می پوشانند و با ترفند هایی مردم را به سوی خویش می کشانند هر چه سریعتر رسوا و این مردم خوب به انچه لیاقتش را دارند که همانا آرامش و امنیت و آبادانی است برسند .

۲۰ نظر:

Samaa گفت...

یا رجایی عند مصیبتی
سلام
عجب....عجب
چه نامه ای را نوشتید.
وبلاگ عجب نورانی شد ...
اتهام خالی کردن شانه از زیر بار مسئولیت ...
به به
عجب
من برای خودم خط قرمز هایی دارم
و صد البته به سفارش مولایم در هنگام خشم نه تصمیم نه تنبیه ...
بگذاریم برای اندی بعد
گریه تان را بکنید که بد باید بگرئید اگر به جای متن حرف این عزیزان که تنها همت و باکری نبودند و نیستند ... این پیوست می شود به وبلاگ..
کجاست مسلمانی که از دزدیدن خلخال از زن یهودی بمیرد روا باشد ؟
با قبول جنایت آنهم
...
امیدوارم گذارتان به ما و پدر ما و من ها نخورد که بد جور لنگ بزند پایتان در صراط
بد جووور
خیلی بد جوورر

خانم معلم گفت...

سلام دخترخوب
چقدر زود عصبانی می شی ، خوبه که خط قرمزهایی داری ولی ببین این خط رو کجا ها و دور چه چیزها و کسانی داری می کشی .... نوشتم که اعتقاد دارم انقلاب و آرمانهاش باید حفظ بشه ، با این مخالفی ؟ ..... نوشتم اعتقاد دارم جنایت هایی صورت گرفته و می گیرد که حتی امام زمان شرمگین اند ، اشتباهه ؟ ..... نوشتم باید این انقلاب دست نا اهلان نیفتد اشتباهه ؟ ....نوشتم اونایی که لباس حق بر تن باطل می پوشانند رسوا شوند ، بده ؟ ......
فکر نمیکنم هیچکدوم از اینایی که گفتم اشتباه باشه ، نامه ی شخصی رو برات می فرستم که ببینی چه کسانی چگونه نگاه می کنند . در سایت خانم توحید لو در جواب کامنتی برام این جواب اومد خواستی می تونی بری سر بزنی ،نام پیام اینه « استدعا دارم، البته با کمی شرمندگی! ».....
امروز رهبر گفت : ببینید دشمنهامون رو چی خوشحال می کنه و چی عصبانی و این براتون معیاری باشه ، نمیدونم به ولایت اعتقاد داری یا نه ؟ ..... هضم خیلی از مسائل برای من سخته ، منی که خیلی چیزهایی که شاید تو ندیده باشی رو دیدم ، پس مطمئنم که برات آسون نیست از کنار بعضی حرفها به آرومی عبور کنی ، ولی تویی که از خانواده ی شهیدی باید بهتر درک کنی که خراب کردن این انقلاب ، پایمالی خون شهیدانیه که فقط توی وصیتنامه هاشون گفتن امام رو تنها نزارین و این امام کسی رو انتخاب کرد که ما هم برای حفظ انقلاب باید از اون تبعیت کنیم ..... چیزهایی هست که درکش برامون سخته .... داستان موسی و خضر رو که می دونی ..... حکایت همونه .....چیزهایی که شاید بعدا بهش برسیم ولی الان درکش نکنیم .....
به هر شکل هر کسی از آخرتش ، از تنهایی اش ، از شرمندگی اش پیش خدا روز حساب ، می ترسه .....منم می ترسم ، شایدم اسمش رو ترس نزاریم بهتره ، شرمنده ی تمام خوبیهایی اش میشیم که نتونستیم ذره ای از اونا رو جواب بدیم .....
توی دعای کمیل وقتی میرسم به اونجایی که می گه فکیف اصبر علی فراقک " واقعا حس میکنم این بدترین عذابیه که ممکنه خدا به بنده اش بده که در فراق بزارتش ..... تنهای تنها ....چیزی که من ازش واهمه دارم .....و میرسه به اونجایی که می گه " افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لا یستوون ....اون وقته که باید دید جزء کدوم گروه قرار میگیریم ، مومن یا فاسق .... معیار صحبت های من و مایی نیست ..... معیار چیز دیگه ایه .....
رهبر امروز می گفت دنبال بصیرت باشیم ..... واقعا باید بصیرت داشت .... هنوزم اعتقاد دارم و تا ابد هم اعتقادم بر اینه که پیرو هیچ حزبی نباشم .... ولی راه امام ، راهیه که دنبال کردم و اگه خدا بخواد دنبال خواهم کرد ، به هر کس و هر چیز بی اعتماد بشم به اون بی اعتماد نبوده و نخواهم شد ، هر چند که از اون دوره هم سوالاتی برام لاینحل باقی مونده ! ، بگذریم ..... موفق باشی و جویای حق .

Samaa گفت...

یا رجایی عند مصیبتی
سلام
چه قدر زود؟!!وقتی اینو اول جواب نوشتید یعنی متوجه نشدید از چه ناراحت شدم و از چه عصبانی
از اینکه باید اتهام بر این فرزندان را در بلاگ شما درخشان و بولد شده ببینم.
از اینکه برای تحلیل این نامه در جواب حرفهای این فرزندان پریدید به این راحتی آنهم!
از اینکه چیزی در جواب این نامه ننوشتید.این یعنی حرف شماست در وبلاگ نویسی
در وبلاگ نویسی وقتی من لینکی بدهم در گوشه از وبلاگم یعنی بخوانید..جای تامل دارد..بد نیست مراجعه شود و...ولی وقتی صاف می آید در نوشته هایم یعنی حرف من هم چنین است!
حرف شما چنین بود ؟
شما هم تهمت می زنید به این فرزندان؟
آیا آنانی موضعی گرفتند در این مصاحبه؟
صرفا وقایعی خیلی خیلی خیلی اندک تر از آنچه که من و شما فکرش را بکنیم به زبان آورده اند که باز نه...چون خود مقاله اولش گفته همه آنچه که گفتند نیز نبوده چون معذوریت داشتند.
شما نیز هم نوا با این نامه شدید
تهمت را روا دانستید
چه فرقی می کند که زدن تهمت بر انسانی معنوی و پاک و آسمانی به چه بهانه باشد ؟
به هر حال زدید
عصبانی شدم...و صرفا برای یک دوست عصبانیتم را بروز دادم وگرنه خیلی ساده و بی اهمیت تر از آنچه که فکرش را بکنید می گذشتم .من از این نوشته های آلوده به گناه زیاد دیده ام..نمونه اش همین کیهانی که باد می کند دست دکه ها و سایت نور بالای رجا و فارس و ... اما نوشتم.چون لابد...لابد برای این قدر اهمیت داشتید که نوشتم... که به سادگی رد نشدم... که"دوست"خطابتان کردم...که... از اینکه یکی به نعل می زنید یکی به میخ ناراحتم...!از اینکه از در دروازه بیرون نمی روید از سوراخ سوزن رد می شوید ناراحتم.ا اینکه اگر قرار است صدایی شنیده شود پیرامون این مسائل چرا این قدر پست و گزینشی؟چرا برای فجایع دیگر نه؟ازاینکه ...
شاید مقصر منم.چون وقتی انسان دید و برداشتش از یک نفر این باشه که طرف خوبه؛منصفه؛ظالم نیست به قصد؛سعی بر خروج از عدالت نداره؛سعی می کنه بنده خدا باشه تا شیطان یا هر صفت خوب دیگه..وقتی یک گناه به این بزرگی می بینه..جا می خوره...نه شاید برای اینکه آن فرد چه انجام داده.نه...برای آنکه پازل فکری اش و برداشتی اش بهم می خوره...نمی دونه باید دوباره بچینتش یا مهره ها و قسمتاشو عوض کنه...دلش آشوب میشه برای بهم ریختگی پازل اش ... مخصوصا اگر افراد و موضع افراد را با حساسیت دنبال بگیره
و اما این سوال ها..خودتان خوب می دانید خیلی قبل تر از شما که در این وبلاگ بنویسید من در وبلاگ فریادشان را سر دادم و شما نیز خوانده اید بنابراین پرسیدن این سوالها کاری عبث بود.
اگر برای توجیه گناهتان خوب است...بپرسید...می خوانم.
در مورد آن کامنت.خواندم.شما هیچ وری نیستید..لازم باشد به هر طرف می کوبید.خوب است.ماهم نیستیم...من هم هیچ حزبی نیستم..دردم درد افراد و بحث فرد نیست...من امام را هم به دید انتقاد نگاه می کنم ..من دینم را هم به همین دید نگاه می کنم تا بتوانم راه بیایم...نقص هایم را بر طرف کنم...تصمیم گرفته اید "ابن لبون"باشید به قول مولا(ع)اما به ظاهر.کسی نمی تواند لباس میش بپوشد...حمله گرگ کند.
می گوئید پیرو خط امامید و... دم از امام و انقلاب می زنید ..خب قبول.خدا قبول کند انشاءلله ..پایدار باشید در این راه .ولی نمی شود یک نفر دم از امام بزند و بعد تبر بردارد با قدرت هرچه تمام تر بکوباند بر انقلاب.می تواند ؟
چه کسانی تیشه به ریشه امام و اندیشه هایش می زنند؟
بشمرم...! نمونه بیاورم؟
چرا باید طرد شده های امام در سپاه و انقلاب و سیلی خوردگان امام امروزه طلایه دار انقلابمان باشند و عزیزان و افراد مورد تائیدشان گوشه زندان و کنج خانه؟این دست نااهل افتادن نیست؟پس چه هست؟آخر مومن این قدر نه ها {.................................................................................................................................}این قدر{.}سر حرفت بمان!
چه قدر تاریخ تکرار شود تا شیعه تصمیم بگیرد بر فجایع به سوراخ نخزد؟
چه قدر خار در چشم و استخوان در گلو ببیند شیعه و ابوموسی عشری باشد و روز و شب را نفهمد از ترس غبار فتنه ؟
چه قدر ...
نمی تواند نیم صفحه تهمت و توهین را بگذارد و حرف بزند آخر سر چند جمله بیاورد که همچنان ابن لبونی اش حفظ شود؟
آنهم به بهانه از ترس خدا و قیامت
یا ی نفر موضع نمی گیرد و به جد در کلام مولا می رود وقتی حق و باطل به قول شما آمیخته می شود و... یا پس سمت و سوی اش را می یابد..نمی شود با روی دادن هر حادثه ای به یک طرف غش کند...اگر باد آن طرفی وزید آن طرفی غش کند...اگر این طرف...
دشمن رو چی خوشحال کرده ؟ یک سوال .ها؟

Samaa گفت...

...ادامه..
فعلا که فضاحت امتیاز دهی مان گوش فلک را کر کرده...طوق بندگی انداخته آمریکا گردن مسئولین ما...هیلاری خانم میاد تشکر وافر خودشو به مسئولین ایران می رسونه...از اون ور برای رفع گرفتگی چاهی که بالا آوردند فیلم سراسر دروغ می گویند و رحم به صغیر و کبیر این مملکت نمی کنند که آخه لامصب!داری کی رو می شوروونی؟غیر از این است که ما داریم حرف ها رهبری رو تو اون سالها؟سر این مواضع ها؟نبودند که گفتند من خودم ناظر و پیگیر این پرونده ام ..نبودند که تمجید می کردند؟نبودند که گفتند شخصا رسیدگی می کنند؟چرا آخه همه رو با خودت تو گل می بری؟چرا این قدر خیانت؟این قدر وقاحت؟سایتهای اسرائیلی از موضع ا.ن حمایت کافی وافی می برند. حظ می کنند وقتی به جای مسئله قدس و جنایت فقط چسبیده به هلوکاست...کیف می کنند..به ریش امام و انقلاب می خندند...وی او ای و بی بی سی به موسوی فحش می دهند و از مسئولین حمایت....
نه اینکه این ها ملاک باشد..اصلا و ابدا..هر غلطی می خواهند بکنند...ملت هوشیارتر از این حرفهایند...ما از سر حرف آنها راه خود نمی رویم...دروود بگویند بر امام یا فحش بدهند و بیراه..ما راه خودمان را طی می کنیم
رزمندگان..همت و باکری های ما جوگیرهای فیلمهای وسترنی خطاب می شوند از سوی مشاور ا.ن..کک شما گزید؟دردتان آمد؟صدایتان که در نیامد.نمی دانم برادر به جبهه فرستادید؟همسر چی؟پدر؟دایی؟عمو؟..کسی فرستادید؟جو گیر وسترنی با یک دست و یک پا و بی چشم تحویلتان دادند؟استخوان چی آنهم فقط جمجمه...هِـــــــــی جو ..بیا بچه ات رو بگیر شنیدید؟
...ادامه...
در سازمان ملل ا.ن توسط معاونش اوبامای ثانی خطاب می شود.
با وزیر اسرائیل دیدار دوستانه می شود.
18 میلیاردمان تو جیب ترکیه می رود در این گرانی که من حقوق چندی خودم را هر ماه 15 هزار تومان کنار می گذارم که به زخمی از زندگی ام بزنم ...کسی صدایش هم در نمی آید که کی صاحابشه...اینا اصلا مشکلی ندارد که صدایتان در آید وقتی می دانید جانبازی از سر نداشتن وسیله خانه اش گوشه خیابان است .نه؟
این ها معاویه پرستی نیست؟اینها خیانت نیست؟اینها جنایت نیست؟چه رخ بدهد شما تشخیص حق از باطل می برید؟چه جنایتی بشود رگ تشخیصتان ورم می کند؟چه ظلمی بشود خیالتان راحت می شود؟چه توهینی بشود راحت می شوید؟چه تحقیر بشود در امانید؟چه نااهلی سکان در دست بگیرد خواب راحت دارید؟چگونه لگد مال شود اسلام در جهان شما بصیرت می یابید؟چه...
روزنامه های اسرائیلی خواستار برخورد نرم با ایران می شوند چون که کوتاه امده...ناز و نوازی های ایران...ایارن خوبه..ایران چه خوشگله...ایران چه ماهه های سایتهای آمریکایی و اسرائیلی رو دیدید؟
...بعد از آنهمه جنجال آخر سر قبول می کنیم طرف ثالث قرار گیرد و تخم دروغ به سخن در می آید که به به موفق شدیم
تبار نداشته ا.ن رسوا می شود.
کار ندارم به اینکه چه بوده...هر چه بوده احمدی نزاد نبوده...چرادروغ؟یک کسی برای تبارش هم دروغ بگوید آخر؟
کو دشمن؟کجاست؟
مرا یاد دیالوگ عمر و عاص در فیلم امام علی(ع) انداختید که می گوید :"ی چرخ بزن ببینم"
دم از امام زد و متوجه دفاع محض امام از موسوی در مقابل رئیس جمهور وقت نشدن؟متوجه حکم خروج از مسئله ولایت فقیه دادن توسط امام نشدن؟متوجه سر سخت ترین موضع علیه ولایت فقیه در زمان امام نشدن ؟ ...
امام کسی را برای جانشنیی بعد از خود برگزید و آن آقای منتظری بود و بعد از آن ماجراها این امر منتفی شد بنابراین امام هیچ کسی را برای جانشینی خود برنگزیدند و آنچه برگزیده شده از سوی نمایندگان مجلس خبرگان است نه شخص امام و دستور ایشان...این دیگه خیلی فاجعه بود ها گفتنش
حرفهای شما در کامنتتون تو وبلاگم هست..جوابش محفوظ است!به خدا سرم شلوغ است ... دیده اید که بی جواب کامنتی نمی ماند در وبلاگ حتی به سلام !
یاحق

خانم معلم گفت...

سلام عزیز دلم که بواقع برای من چنینی بی باور تو !
گفته بودم از جنستان نیستم ، نگفته بودم ؟ .... اسمم را بگذار ایده ی سوم !!! خط سوم !! ....
نوشته ای تهمت زده م به این فرزندان ..... منظورت شانه از زیر بار مسئولیت خالی کردن اگر هست ، نه ، نمیگویم شانه از زیر بار مسئولیت خالی کرده اند ، دیدی که نوشتم متاسفم که باید برای فرزندان شهدا ( فرقی نمیکند پدرشان سرداری بوده باشد یا نباشد ) چنین اتفاقهایی بیفتد و نوشتم که در ان دوران مسئول چه کسی بود و چه کسی باید جوابگو باشد ....
راستش من دغدغه ام از بین رفتن انقلاب است .... داستان خاندان بنی هاشم با عثمان را شنیده ای ؟ ... آن زمان که به خانه اش قرار بود حمله برند و ایشان جهت حفظ جانش از او دفاع کردند چرا که مصلحت برای اسلام در حفظ او بود ؟ ....... آیا انها از عثمان دل خونی نداشتند ؟ .....
من تهمت نزده ام ولی می گویم اعتقادم بر این است که باید این انقلاب حفظ شود ، نوشته ام وبارها خوانده ای من نه اصولگرایم و نه اصلاح طلب و نه حتی مصلحت گرا ، اگر چنین بود اسمم را به دفاع از موج سبز ها به اداره نفرستاده بودند ، هنوز هم همانم ، ترسم فقط یک چیز است ، شاید تو به امام به دید انتقادی بنگری ولی من چنین دیدی ندارم ، من امام را پذیرفته ام که رهبرم باشد ، معصوم نیست ولی حرفش را قبول کرده ام که حجت است ، چگونه است که در یک بازی فوتبال ساده ، شخصی به نام داور می آید و 22 نفر باید از او تبعیت کنند و حرفش حتی اگر اشتباه باشد حجت است ، اما نمی توانیم بپذیریم که در جامعه ای با گرایش های گوناگون جهت حفظ وحدت باید شخصی باشد که حرف اخر را بزند ؟ .... این است که خداوند می فرماید : اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم .... خدا در زمین اش هیچگاه بی حجت نبوده ، و قبول کرده ام ، من ، که در زمان غیبت ولی امرش نائبی دارد که اطاعت از او واجب است بر من ، که بر امور احاطه ندارم ... شما را نمی دانم.
می دانم که برای تقلید اگر به درجه ای رسیده باشید که خودتان به تمام امورات اشراف داشته باشید از تقلید بی نیازید ولی نمیدانم در باب ولایت چنین نیز هست یا نه ؟ .... منطقی اش باید این جور نباشد .....
اما در خصوص به میخ و به نعل زدنم !!! .... نه من آنچه را در هر کجا به نظرم حق بیاید مطرح می کنم .... برایم مهم نیست که کیست و چیست ..... چون تابعیت از کسی و چیزی ندارم ... امروز در مدرسه فردی امده بود که به قول شما از این لش ها باید حسابش کرد !!! ....زیر چشمش کبود بود ، گفتم چرا زیر چشمت کبود است داستان را گفت ، زنش باردار است و در همگام بردن ایشان به دانشگاه دریک درگیری با هوادارن موسوی این چنین شده بود ( همین چند روز اخیر برای نوشتن و پاک کردن مطالب روی دیوار !).... از لباس شخصی هایی که در بهشت زهرا دیده بودم برایش گفتم و از عملکرد زشتشان که هر چه بر سر این ملت می اورند این نوع انسانهای مزدور و با عرض معذرت زبان نفهم هستند ، گفت من ، نه با باطوم ، بلکه با گل سراغشان رفتم و این باعث تعجب همه بود ..... در معرکه ای که بین هوادارن دو گروه ایجاد شده بود ، دختر و پسری گیر افتاده بودند از گروه سبز ها ، پسر گذاشت در رفت و دختر عین بید می لرزید ، جلو رفتم و نگذاشتم به او آسیبی برسد و تا پدرش بیاید او به جلیقه ی من چسبیده بود !!! و رهایم نمی کرد ، و در مقابل نیز گفت دیدم که با پرتاب سیبی از آپارتمانی توسط پسر بچه ای ، چگونه به خانه حمله ور شدند و تمام زندگی شان از بین رفت ......
او پسری است که من در پاکی قلبش شک ندارم ، اتفاقا تا قبل از اخرین روزهای انتخابات در خوف و رجایی ازبابت کاندید مان قرار گرفته بودیم که در روزهای آخر پرچمش را بر فراز ماشینش قرار داد و من به او توپیدم که چرا ؟ !!! ...... و حتی در شرکتش وقتی عکس ا.ن را دیدم گفتم این را بردار تا بتوانم با تو حرف بزنم !!! ......

خانم معلم گفت...

ادامه :
الان هم همینم ...... تمام نوشته هایم را بخوان ...... من هم در تشخیص حق و باطل مانده ام .... دشمن ناپیداست و ارام آرام در قلوبمان رخنه می کند ..... هدف نابودی این انقلاب و سپس برچیدن تشیع خواهد بود ...... به نشانه های ظهور رجوع کن ..... قرار نیست که همراه با حجتیه شویم تا زمینه ظهور را فراهم کنیم ؟ !!!! .......
صد در صد جنایت شده است ....... کاستی ها واقعا وجود دارد ....... بی عدالتی هست ...... ولی آیا آن هنگام که علی نیز بود ظلم و جنایت نبود ؟ .......
آیا در خونخواهی مظلوم ، علی نمی توانست حق فاطمه اش را بگیرد ؟ ..... آیا فاطمه اش را انان از او نگرفتند ؟ ...... آیا توان جنگیدن نداشت ؟ .....
شاید درهم برهم می گویم .....شاید از قله به دره می روم و برعکس ..... چون فکرم پریشان است ...... پریشان همان راه پدرت که از راه به بیراهه نیفتم ...... که جواب انان را ان هنگام چه بدهم

از جبهه رفته هایم پرسیده ای ......بله مگر می شود به سن من باشی و کسی را درجبهه نداشته باشی و شهیدی در نزدیکی ات ندیده باشی ؟ ..... مگر میشود به سن من باشی و طعم جنگ و طبعات آن را درک نکرده باشی ؟ ...... بدان که اگر من پدرم شهید نشد ولی در غم از دست دادن پدران زیادی گریسته ام ..... من بالای سر مادران پسر از دست داده ی زیادی بوده ام ..... من به سن تو که بودم در یکی از شهرستانهای شمالی کشور دور از خانواده ، هر روز شاهد امدن جنازه ی شهیدی بوده ام که مادران و خواهرانشان بر سر و صورت می زدند و نعره هایی از ته دل می کشیدند و باز از خدا می خواستند که امامشان سلامت باشد !!!!
شاید تو ندیده باشی و شاید حق داشته باشی اینها را مثل داستان فقط شنیده باشی ...... گرچه درد بی پدری بسیار سخت است و من منکر ان نبوده و نیستم که در کنارم عزیزی دارم که در دورانی که در شکم مادر بود پدر از دست داد و اکنون او نیز دانشجوست .... غم بی پدری را می فهمم ....

نوشته بودی ولی نمی شود یک نفر دم از امام بزند و بعد تبر بردارد با قدرت هرچه تمام تر بکوباند بر انقلاب.می تواند ؟
خدا لعنت کند انانی که چون طلحه و زبیر از این حکومت بردند و بر پیمانشان نماندند .... میدانم ، من نیز میدانم که زخم خوردن از اینها دردی فراتر از تحمل است ..... بسیاری از سپاهیان از این جمله اند ....... من همه را قبول دارم ولی باز می گویم هستند کسانی که بودند و لیاقت داشتن خیلی چیزها را داشتند ولی به خاطر دین و حفظ اسلام و انقلابشان سالم ماندند این را می گویم چون می شناسمشان ....... کسانی که براحتی با درجه علمی بالایی که داشتند می توانستند بورسیه شوند و از کشور بروند چنانکه دوستانشان چنین کردند و عیبی هم بر آنان نبود و نیست ولی انها ماندند که کاری زینبی بکنند ........
عزیز دلم ، میدانم داغت دلت از چیست ؟ ...میدانم که تو هم دلخون از بی عدالتی و نابسامانی هایی هستی که گریبانگیر این مردم عموما بیچاره است که چرا کسی به فریادشان نرسیده ، اما همه ی اینها هست و انقلابمان هم هست ......
از ا. ن و برخورد هایش در امریکا نوشته ای ..... نمیدانم برایت گفته ام که دوستی در آلمان دارم که بسیار راحت !!! است و از هفت دولت آزاد با این حال می گفت به ا.ن رای بده که بودن او باعث شده به ما کمی بیشتر اهمیت دهند و بیشتر برایمان ارزش قائل شوند و نه تنها در آلمان بلکه در سایر کشورهای اروپایی نیز چنین است .... البته من کلی دری وری نثارش کردم که خودت راحتی و بیا ببین در مملکت چه خبر است !!! ....... اینها را من هم میدانم ولی ولی ولی ........
از زندانی های دربند مظلوم گفته ای که لابد یکی اش همین حجاریان و شریعتی اند .... برو کمی از شرح حال انان جویا شو ..... نمیگویم همه ی آنانی که دربندند مشکلی دارند و یا تمام آنانی که بیرونند آدم خوب یه داستان ....... بد و خوب همه جا هست ......

خانم معلم گفت...

گفته ای این دست نااهل افتادن نیست؟پس چه هست؟ پرچمدار این انقلاب اکنون کیست ؟ ...نااهل است ؟ ..... فکر نمیکنم به این بدی ها که شما می گویید باشد !!!! ......منظورت از این عبارات کیست ؟ منم یا ..... نمی تواند نیم صفحه تهمت و توهین را بگذارد و حرف بزند آخر سر چند جمله بیاورد که همچنان ابن لبونی اش حفظ شود؟ آنهم به بهانه از ترس خدا و قیامت
یا ی نفر موضع نمی گیرد و به جد در کلام مولا می رود وقتی حق و باطل به قول شما آمیخته می شود و... یا پس سمت و سوی اش را می یابد..نمی شود با روی دادن هر حادثه ای به یک طرف غش کند...اگر باد آن طرفی وزید آن طرفی غش کند...اگر این طرف...
از این صفت باد وزیدن و سوی باد رفتن زمانی استفاده می شود که منافع شخصی کسی در ان باشد اگر منظورت منم که برای من هیچ منفعتی نیست که هر بار سمتی غش کنم که نکرده و نمی کنم و شاید از دید من ، غش کردن نیست !!!.... اما اگر منظورت کسان دیگرند که من متوجه نشدم ......
هیلاری خانم میاد تشکر وافر خودشو به مسئولین ایران می رسونه... وی او ای و بی بی سی به موسوی فحش می دهند و از مسئولین حمایت....
فکر می کنی دشمن میاد واضح بگه من باهاتون دشمنم ؟ .... گذشت زمان صدام ..... الان اونها هم فهمیدند که معیار حق بودن عملی ، اینه که حرص دشمن رو در بیاره ، پس جوری وانمود می کنه که بلــــــــــه ، ما دوستتون داریم تا منو شما هم به غلط بیفتیم که ای بابا اینم که از کارکرد ما خوشش اومد !!! .... برای همینه که می گم باید ولایتی بود ......
گفتی امام آقای منتظری رو جانشین خودش کرده بود ، اینی که گفتی با مدرکه ؟ ! ..... از صحیفه ی نوره ؟ ..... اما من نامه ای دارم که امام ایشان رو فرد ساده دلی خوانده اند که دشمن از وجودشان استفاده می کند و مدرکش هم موجود ...... شاید شما یادت نباشه ولی من یادمه زمان ایشون رو هم ....... در مورد جانشینی ایشون بله من هم میدانم که خبرگان ایشان رو انتخاب کردند انتخاب بنا بر قانونه ، بی قانون که عمل نشده ولی امام در پرسشی که در زمان بیماری یا قبل از اون ( دقیقا نمیدونم ولی میتونم پیدا کنم ) از ایشان شده بود گفته بودند چرا نگرانید ،شما آقای خامنه ای را دارید . که این را احمد آقا گفته بودند ( نقل به مضمون ) از این جهت افاضه فرمودم !!!

چگونه لگد مال شود اسلام در جهان شما بصیرت می یابید؟... اسلام سرزمین من ، لگد مال شده است یا اسلام آنانی که کرور کرور به دامن امریکا میریزند ؟ ..... اسلام سرزمین من باعث سرافرازی من است .... لا اقل به واسطه ی همان پدرو پدران شما ها ........ اگر به واسطه ی بعضی کسان که همیشه ی تاریخ بوده و خواهند بود قرار است اسلام لگد کوب شود پس بدان که خدا نخواهد گذاشت ...... نمیدانم تا به حال دلت را به خدا داده ای ؟ ....به او اعتماد کرده ای ..... به او واگذار کرده ای ؟ .....شاید برای شماهایی که منطقتان پیشتر از دل و احساستان است این عجیب باشد ولی برو حکایت های زمان جنگ رابخوان ..... جاهایی است که می مانی و نمیدانی باید چه کنی ، کدامین راه را انتخاب کنی ، به چه کسی اعتماد کنی ، چه بگویی و یا نگویی و ان وقت است که تمام دلت را به خدا می دهی که خدایا این ریش و قیچی ام ، به تو می سپارم خودم را .... شاید بخندی و بگویی دیوانه است ...... ولی همینه که هست ، گویند : خطاط سه گونه خط نوشتی ، یکی را او خواندی ولا غیر ، یکی را هم او خواندی و هم غیر ،یک را نه او خواندی و نه غیر ، آن خط سوم منم ..........

ناشناس گفت...

سلام
از اشكهاي شما براي ديدن مردم با وفاي سرزمين خميني كه شيعه علي اند خوشحال شدم مردمي كه نشان داده اند نگاهشان به اسلام و انقلاب با آنهائي كه تحليل هاي رنگي را از سايت ها و رسانه هاي غربي مي گيرند بسيار متفاوت است .
مي دانستم كه شما قطعا از جنس اين وبلاگ نويساني كه اگر هزاران لقمه عشق و هدايت و نور را بردارند باز در فكر لقمه ناني هستند، نيستيد.
خوشحالم كه هنوز هستند معلمين سرزمين مان كه با ترنم عطر انقلاب مستانه به وجد مي آيند و سخني مشفقانه حتي به فرزندان شهيد مي گويند . فقط مي خواستم بگويم كه بدانيد تنها نيستيد ، هزاران شيعه حزب الهي عاشق راه خميني در اين سرزمين و همه سرزمين ها هستند . كافي است ترنمي از عطر انقلاب را حس كنند. اين باور بودن همراهان است كه هزاران موج رنگي را هم اگر هزاران رسانه رنگارنگ فرياد بزنند باور نمي كند !!!!.

خانم معلم گفت...

با ناشناس
سلام علیکم ، ممنون از هم اندیشی تان ، از اینکه جواب دو پست را یکجا نوشته اید هم ممنون ، به امید روزی که ناشناس نباشید و دارای هویتی !!

Samaa گفت...

یا رجایی عند مصیبتی
سلام
قبل از جواب دادن
به دلیل ضعف بی حد جسمی و فشار روحی این روز ها که البت بر هرکه درد دین داشته باشد بی درد نون آخرش و برای هر زحمت کشیده انقلاب هر ثانیه اش سالها شکنجه است و هر روزش قرنی عذاب ! دست خودمان نبود ولی از پا افتادیم و خیلی ناگهانی و واقعا ناگهانی دچار تب و لرز شدید شدیم ! تب و لرزی که 48 ساعت با من بود و دلیل آن را هیچ دکتری نفهمید جز فشار و ضعف بی حد !ما می خواستیم جور جسممان را روحمان بکشد گویا زیادی کشیده بود کم آورد.این را گفتم که بدانید اینکه توان نداشته ام را جمع می کنم و به نت می آیم و جواب در جوابتان می نویسم به جای آنکه پست وبلاگم را تکمیل کنم و...یعنی بالاتر از آنکه شما اهمیت برایم قائلید؛قائلم و بیشتر ازکه شما "عزیز دل"خطاب کنید برایتان عزت و عظمت دنیا و آخرت می طلبم...شاید خصلت پدری ارثمان رسیده که حتی برای هوشیار کردن یک نفر زیر فشار و درد برویم!...شاید هم مشکل خودم است.مازوخیسم شدید دینی ..هرچه می خواهید می توانید اسمش را بگذارید.خوب یا بد !بگذریم.بی حالتر از آنی هستم که سر چیزی که با صداقت تام می نویسم جز و بحث کنم با شما و با دوستداران دشمن نمای ما و یا دشمنان دوستان نمای ما و یا خوانندگان عادی با هر سلیقه ...
شاید تقصیر من است.این روزها هر جمله را که می خوانم یا می شنوم بسط فکری اش می دهم غافل از آنکه شاید نویسنده این جملات آن قدر که من پیشپیش کلامش می بینم پیشاپیش کلامش را نبیند و اصلا توجه و عمقی که من می کنم را نکند و یا قبول به این عمق نداشته باشد که خود طبیعی است.
بلافاصله بعد از این نامه نوشته بودید : "با خواندن نامه نتوانستم آن را اینجا نیاورم زیرا اعتقاد من نیز چنین است"و بعد جمله ای را نیاوردید که بری کند شما را از سه تهمتی که لااقل هرکسی بخواند این نامه را با نصف عقل ا.ن هم می فهمد !
ولی در کامنت جواب من خود را بری کرده اید...اگر از دل برآمده باشد که خدا خیرتان بدهد..صداقت به خرج دهید...در وبلاگتان اضافه کنید...که برائت می جوئید از این تهمت ها..نه برای من حقیر.من کی باشم.برای آخرت خودتان می گویم که البته بی جواب هم نیست کارمان در همین دنیا.همین...اگر نیست که...باز عیبی ندارد .به خدا این روزها این قدر از این وقاحتها دیده ایم که منکر می شوند چیزی بدان علنی را که این حرفهای کوچک و ساده هیچ جایی در دلمان نمی گیرد...و باز خدا خیرتان دهد.
جایی یاد ندارم که برائت جسته باشید از من و ما .کرده اید؟اگر کرده اید و من یاد ندارم که شرمنده..باز ایراد از پازل چیدن من است...این روز ها به قول رهبری شده ایم جذب حد اکثری دفع حد اقلی " :دی
اگر نکرده اید پس حق بدهید گمان می کردم که فرق دارد موضع گیریتان با من و ما اما نه اینکه بالکل خط سومید.
در مورد چه کسی باید جواب گو باشد که این مورد را در کامنت وبلاگم نیز ذکر کرده اید اگر جواب نگفته ام برای ان بوده که اگر زنده بودم در جواب به آنجا بگویم و بیاورم.بگذارید برای همان کامنت وبلاگ خودم.
....جان! دغدغه هایم را در وبلاگم بخوان!می فهمی که خط سوم نیستی واقعا و صادقا !
باور کن زیر بلیط هیچ فردی نبودم که اگر بودم مجبور نبودم برای آنکه نسخه پزشک را برای همین مریضی اندک بگیرم و چهار تا چیز دیگر مادر زیر لب به خواهر بگوید دیگه تا آخر ماه چیزی نداریم.
نه این را برای امری بگویم که...نه می خواهم بگویم من شکمم و وجودم از نان و لقمه ای یک ناشناس برایتان زیر کامنت و جوابتان به من می دهد بری هستم بحمدالله...لقمه ای از کسی نگرفته ام که نگران حرام بودنش باشم.پول بسیج و سپاهی نخوردم که... پول علم و فرهنگی بودن مادر و پدرم بوده...تنها و تنها...بگذریم.
من هم می گویم باید انقلاب حفظ شود ولی هدف وسیله را توجیه نمی کند...به هیچ وجه...من مصلحت نظام را می اندیشم ولی باز نه در حد هدف و توجیه آن...نه با شکنجه...ظلم...جنایت عزیزم!
اما دیدم به امام...بد فهمیده ای خانومی!بد...خیلی بد...به کامنتهای نوشته"من یک بلاگرم"دقت کن..به کامنتهای پست های امام هم..به پست های قبل این وبلاگ...سابقه من و اما از سابقه ارادت شما و امام بیشتر است.می گویم بیشتر است چون تائیدیه اش را مادرم از امام گرفته و البته قابل درک است که درک نکنید..چون ماجرا دارد..بگذریم.

ادامه دارد..

Samaa گفت...

در مورد حرف آخر ..این داستان را شنیده اید که در جنگ می آیند نزد امام می گویند امام تکلیف ما چیست؟امام می گوید:تکلیف شما را اسلام مشخص کرده؟سرداران می گویند :بله!شما چه دستور می دهید؟امام باز تکرار می کنند:تکلیف شما همان است که اسلام مشخص کرده و این گفت و گو آن قدر ادامه می دهد تا امام می فهماند دستور من اگر دستور اسلام باشد دستور استو الویت آنچیزی است که در دین می گوید...من فیلم از امام گذاشته ام..کلام امام نوشته ام در این وبلاگ...تکلیف آخر و اول ما را اسلام مشخص می کند به دستور همین پایه گذار نظریه ولایت فقیه.امیدوارم عمق حرف امام را بفهمید و بعد جواب بدهید..لازم شد یک پست در مورد حاکم که امام سخنرانی کرده اند بنویسم..چرا که گویا هستند عزیزانی که انشگت اشاره به ماه امام را همان انگشت می بینند..این را نه توهین بدانید...که به خداوندی خدا اگر قصدم این امر سخیف بود...به بی شعوری خودم می خندیدم که با هر کلیک و ضربه زدن به دکه های کیبورد...جانم در می رود از بدنم و بعد..
در مورد علی و ظلم و جنایت وآن توجیه وا مصیبتای شما
کاش وضع جسمی ام طوری بود که همین جا حرف بزنم.حاضرم تلفن همراهم را بدهم که فکر نکنید از جواب طفره می روم و صادقانه از ضعف جسمی ام حرف می زنم.
اما اگر زحمتی نیست این را موقتا و حرمتا از من می پذیرید که این تفکرتان را با افکار شهیدان مطهری و شریعتی و بهشتی پاسخ بدهم و رد کنم و البته مثل شهید بزرگوار مطهری فریاد وا اسلاما از این برداشتتان سر دهم ؟
برای جنگ و جبهه یعنی از ان دست از افراد بوده اید تنها برای عزیزان دیگران گریه کردید یا عزیز داده اید ؟
این مهم است..من گریان های زیادی دیده ام.عمر و عاص هم برای مرگ علی (ع) گریست و معاویه هم...مامون برای رضا(ع)مجلس گرفت و گریس تا کودک رضا (ع) از این دست هم دردی ها و هم زبانی ها زیاد که چه عرض کنم...بیش از حد دیده ام و می بینم.برایم دیگر از این دست جملات نرانید..نه برای بیان گذشته خود ها...نه..لااقل حرمت نگه دارید و برای من نگوئید...
اما اگر عزیزی از دست داده بودید..وقتی این حرف از موقشنگ دولت منتصبه را می خواندید بی شک به جای این پست های رنگ و وارنگ و کوتاه نقدی به کلام می زدید..مثل پست جنتی جهنم مکان که تاب نیاوردید...درست است؟
هوووم؟
در مورد ان طرف که مشت خورده ما اخر سر نفهمیدیم سر شعار پاک کردن خورده یا تو درگیری؟
مثال این گونه نزنید ..برایتان آن قدر نمونه می آورم که این کامنتها از سنگینی لود هم نشوند.خب؟
در مرود آلمان.اتفاقا سر این آلمان یک مورد هم برای ما پیش امد...یکی از دوستان بود...آلمان به دلیل حس یهود ستیزی وحشت ناک هر کس بگوید پخ به هر یهودی ای ولو خود شیون پرز خوششان می اید و جو کشورش و تبلیغ برای ان کشور در حد مطلوب می شود.اتفاقا همین حرف را یکی به ما زده بود.. چه جالب.میگم نکنه این فرد مشترک است ؟ :دی
و صد البته بعد از ای جنایات انتخابات معلومش شد کثافت وجودی بعضی افراد.
مثل داستان شنیده باشم ؟
چه قدر راحت کیبوردتان را فشار می دهید و می دهید و می دهید و این قدر راحت "شاید"تان را هزار جمله محکمتر از شاید بیان می کنید.باشد..ما زخم دلمان نم خورده هست..تو هم بپاش.کی به کی است این دنیا!؟
شاید باور نکنی عزیز!اما صادقانه و از ته دل از خداوند می خواهم به دل پاکتان رحمیکند.دست هدایتش را بلند کند و دلتان را با خود تا ته آسمان ببرد..اصلا ببرد پیش خودش...آن قدر دو تا وجودتان را بنوازد تا برای تشخیص حق از باطل تنها یک نغمه خواندن کفایتتان کند...برایتان در وقوع این امر دعا می کنم.نه دعای دو دوست..دعای یک فرزند در حق فردی که بزرگی سن مادر را دارد.
در مورد تعابیر این دشمن!نمی دانم دشمن شناسی تان را از کی می گیرد...که باید از معصومین گرفت و نه کس دیگر.باید از خط قران گرفت و نه هیچ کتاب دیگر که بوی قرآن ندهد..که اگر این چنین بگیرید تعبیرتان منطق بر تعبیر قرآن می شود و قرآن آنقدر ظریف و ریز مطرح می کند که دیگر نیازی به این جملات عام پسندانه پای جلسه ای نیست عزیزم.
خدا من را هدایت کند.
اگر سعادتی بود برایتان ریز می آورم تعابیری که کمکتان کند...اگر جسارتم را بخشیدید و درخواست را اجابت کردید..بگوئید اگر زنده بودم می آورم.
..ادامه دارد..

Samaa گفت...

ظلم ظلم است مومنه خدا!
علی بر قاتل خود ظلم را روا نمی دارد با آن پیشینه جاهل بارش!آن وقت شما خلاف علی آن همب ه این روشنی حکم می دهید و قضاوت می رانید بر حجاریان و شریعتی؟!؟
کرده اند و نکرده اند را کاری ندارم.
اینکه این جفا و ظلم بر آنان روا شده وبه ناروا دچار عذاب شده اند کاری است که ... ای بابا چه بحث بی خودی است با شما!
خو به حالتان در مورد حق و باطل این قدر ظریف کاری و بعد در میدان قضاوت چنین تاختن هنری است که باید در مکتبتان شاگردی کرد...البته این شاگردی ها از عهده ما خارج است..بگذارید همان یک قاضی خوب به قول یکی از مشاوران رهبری به اسم مرتضوی کفایت کند بر عالم امکان
ما را عذر تقصیر است :دی
در مورد اقای منتظری.واااااا؟خوبی ..... جان؟دو سال تو ایام بعد از انقلاب خواب بودید از سر خستگی دوران ظلم قبل از انقلاب؟
در مورد آن امری که فرمودید..فقط یک سند برایش هست و آنهم بعد از فوت حاج احمد آقا از زبان آیت الله هاشمی رفسنجانی ! تازه نه از این لحنی که شما گفتید..شما برداشت به مضمون کرده اید ها ! تصحیحش کنید که یک وقت به امام برنگردد..البته ذکر کردید ولی خب..هرجور راحتید.بی خیال!
اما اصل ما در این امر وصیتنامه امام خطاب به ملت است اگر شخص منظورشان بود حتما ذکر می کردند با مد نظر گرفتن این نکته که امام حتما و حتما و حتما این انقلاب را برای آیندگان گذاشته اند و مراقب ماندن و بقای آن!ولی ذکری در وصیتنامه نیست... و ذکر تنها یک نقل از پای تلویزیون در بین یک حرف آن هم نه از زبان حاج احمد آقا..از زبان آقای هاشمی آنهم فقط یک بار ..بگذریم.می خواهم بگویم مجلس قانونی و محترم خبرگان انتخاب کرده اند و لاغیر!
حالا باز هرجور راحتید!
اسلام سرزمین؟اسلام که مطرح می شود یک دنی جهانی بدون هیچ مرز و حیطه و خطی است..اسلام سرزمین مصر..اسلام سرزمین ایران..اسلام سرزمین لبنان..اسلام سرزمین عربستان؟این تعبیرتان بینی و بین اللهی جدی و درست است ؟
به قول فرزند شهید همت)به مضمون) اگر هنوز شهید همت را لگد مال نکرده اند به خاطر سکوت و خون دل خانواده اش هست.بله اسلامی که تازه نوجوانی شده در این انقلاب و هنوز رشد می کند از خون و خون دل خوردن این چنین خانوادهایی است.
ایرادی نیست...اگر خون دل بود خورده ایم..اگر داغ دل بود دیده ام...اگر دل دلیل است آورده ایم..اگر داغ شرط است ما برده ایم..گواهی بخواهید اینک گواه..چه زخم هایی که نشمرده ایم!!
برایم قضاوت کردید که نه فقط من..بلکه جمع بسته اید "شما"که احساسمان بر عقلمان می تازد...قضاوتتان را تا آخر می ایستید؟..نه جدا ؟می ایستید؟همین قضاوت را...کنار می گذارم قسمت "شما"را..فقط من اش را بگوئید...این قدر می ایستید سر همین یک جمله حرفتان که اگر خدا را صدا زدم به تنهایی شبهایم که در این حکم داده شده شما دخالت کند و اگر غلط بود چنان تاخت و تازی احساس بر عقل نشانتان دهد که یادتان بماند چنین قضاوت بی آنکه بیشتر بشناسید و بدانید نکنید؟و اگر درست است در عوض خدا چنان یادم دهد که هرگز این دو را الویت ندهم و به قول شهید مطهری دو بال پروازم بگذارمشان؟
ببخشید می خواهم بقیه را جواب بدهم.خانواده ممناعت می کنند.یعنی یک ربع تما است دارند می گویند..بی توجهی به ام مادر بیش از این چایز نیست
دعا کنید سرحال شوم...می ایم.سر می زنم
یاحق

خانم معلم گفت...

سلام عزیزم
اولا امیدوارم هر چه سریعتر بهبودیت را بدست بیاوری و امیدوارم که خدا پشت و پناهت باشد ..... میدانم ضعف چیست ، جسمی اش ، روحی اش ، مخلوطش !! همه را چشیده ام و میدانم که در ضعف روحی ناتوانی جسم چندین برابر می شود ...قصد آزارت را نداشتم که اگر چنین است معذرت می خواهم ....راضی هم نبودم برای جواب دادن به من خودت را اذیت کنی ....بالاخره اگر قرار بر آدم شدن !!! باشد دیر یا زود می شدیم .... این که حرص خوردن ندارد ......سالهای سال است که همینم ، چند صباحی دیرتر چیزی عوض نمی شد !!!! ....( اشاره به این جمله تان که : با خواندن نامه نتوانستم آن را اینجا نیاورم زیرا اعتقاد من نیز چنین است"و بعد جمله ای را نیاوردید که بری کند شما را از سه تهمتی که لااقل هرکسی بخواند این نامه را با نصف عقل ا.ن هم می فهمد ! )
اما از شماها برائت جسته باشم ، نه ، من گروهی را زیر سوال بردم و یا از گروهی انتقاد کردم هر کجای وبلاگم را نگاه کنید البته بعد از انتخابات ، هر عملی که به نظرم صحیح نبوده زیر سوال برده ام ، هنوزم همینکار را می کنم در اخرین پستم که قبل از خواندن نامه ی شما بود ، از عملکرد ضعیف نیروی انتظامی نوشته ام ، البته اولش دولت به نظرم امد ولی بعد دیدم مسئول رسیدگی به پاسپورت ها نیروی انتظامی است به همین علت اصلاحش کردم .اتفاقا کامپیوتر را خاموش کرده بودم وقتی فکر کردم دیدم اشتباه کرده و دولت را خطاب قرار داده بودم در صدد اصلاح برامدم که با کنترل نامه ها جوابتان را دیدم ، پس برائت از شما ها نخواهم داشت که شما ( جوانان مملکتم ) هستید ، اما برائت می جویم از تمام انانی که در لوای دین و به نام اصلاحات بخواهند تیشه به ریشه ی دین بزنند ....
مخالف کجروی ها ی انجام شده نیستم ( بارها گفته ام ) ، مخالف وجود جنایاتی چون کهریزک نیستم ، که اگر محسن روح الامینی آنجا نبود شاید هرگز رسوا نمی شدند ، اما هیچگاه در هیج کجای مطالبم از رهبری برائت نجسته ام ، غر زده ام که چرا شفاف سازی نمی کنند ، گفته ام که چرا زودتر صحبت نکرده اند ، چنان که از من ایراد گرفته بودند که می گذاشتی رهبرت حرفش را به عمل تبدیل کند ..... (در پست سخنان رهبر وآرامش من ) ولی برائت نجسته ام از ایشان ...... از جناب موسوی و کروبی هم هیچگاه تعریف نکرده ام هیچ کجای وبلاگم نمی توانی چنین چیزی را پیدا کنی ....... از حمله های وحشیانه گفته ام و نفی کرده ام ، از زندانی شدنها و بی اعتبار کردن آبروی مسلمان گفته ام ، از اعترافاتی گفته ام که رهبر هم بر بی اساس بودن بعضی از آن گفتارها صحه گذاشته اند و هر کجا دیده ام حقی ، نا حق شده گفته ام ....... اما این همه را گفته ام تا فقط انقلابم را با خون شهدای زیادی آبیاری شده حفظ کنم نه اینکه تیشه بردارم و ریشه ی ان را بزنم ..... به نام اصلاحات رقاصه ی ایرانی با تور حریر مشکی به نماد چادر مشکی در نیویورک در خیابان می رقصد و موج سبزی ها تشویقش می کنند !!! ...درجمع انان و برای آنان ، هیچ کس هم نگفت من مسلمانم ، قبله ام یک گل سرخ ...... تو قبله ات کجاست که چنین می کنی ؟ ..... من از نماز خواندن دختر و پسر ایرانی ام در کنار یکدیگر نوشته ام که خدا را شکر یکبار حتی برای کنار هم بودنشان رنگ نماز جمعه را دیدند و شده با کفش به نماز ایستادند !!! ..... من همه ی اینها را دیده ام ..... از ان سو کابل به دستان لباس شخصی را هم دیدم که برای بر هم زدن اجتماع سبزی ها چگونه غرش موتور هایشان رعب به دل هر بیگناهی می انداخت ..... نه می توانم عملکرد اینها را تایید کنم و نه آنها را ..... تو بگو من چکنم که نه این را باور دارم ونه آن را .... نباید بگویم خط سومم ؟ !!! ........

خانم معلم گفت...

من بنا بر حرف امام ، که شما به او حتما نزدیکترید چرا که دست پدری بر سر فرزندان شهید کشیده اند ، پشتیبان ولی فقیه ام باید باشم ( حتی اگر خبرگان بنا بر صحبت آقای محسن کدیور بیشترشان درباری ! باشند ) تا آسیبی به این مملکت نرسد ......
شما آسیب ها را بر شمردی ...... بله ، باز برایت حکایت موسی و خضر را مثال میزنم هنگامی که دیواری را خراب کرد و یا کشتی را سوراخ نمود .... علی الظاهر همه برخطا بود !! اما حکمتش بعد معلوم شد ...... از دید من بیننده که علم آن را ندارم بسیاری از فعالیت هایی که اکنون صورت می پذیرد خطاست ، زندانی کردن افراد ، عدم آزادی بیان ، فیلترینگ سایتها ، پارازیت در ماهواره ها و بسیاری از این دست ....... و جوابی هم ندارم که برایت بیاورم و تنها می گویم صبر کنیم ..... کمی صبر و تحمل تا ببینیم به کجا می رویم ..... همیشه گفته ام که با جنگیدن هیچ کاری درست نمی شود ، مثلا خدا زبانمان داده که فکرهایمان را بدون خشونت بیان کنیم بدون استفاده از دستهایمان !!! ....... طالب مناظره بوده و هستم و نمی دانم چرا از این کمترین و آسانترین راه طفره می روند ..... کار چه کسانی است هم معلوم نیست .......
به ایمیلت در جی میل سری بزن برایت دو نامه فرستاده ام که انگار نخوانده ای ...... نمیدانم منظورت از کامنتهای بی جواب همین است یا نه ؟
در مورد صحبت آن ناشناس ، فکر نمیکنم منظورش شما بوده باشید ، احتمالا خواسته اند با زرنگی جواب دو پست را یکجا بدهند که یعنی یعنی ...... به همین علت از نور و نان سخن گفته اند ....به دل نگیرید .....برایش دعا کنید که هویتی بیاید !!! ....... ناشناس بودن خوب نیست !! ........ «خود» را قایم کردن است ...... اگر ناراحت شدید بر من ببخشید .... دلم نمی آید جوانی از من برنجد ، حتی اگر همفکرم نباشد و علی الخصوص از خانواده ی شهیدا باشد ...... برایم واقعا شهدا چشم و چراغ این ملتند ، چراغهایی که بعضی تمایل به نورانی تشان ندارند ...... جانبازی را که می بینم دلم می لرزد که در درونش چه می گذرد ؟ .... ( خانه مان نزدیک آسایشگاه جانبازان است ) .....
من جوانان وطنم را دوست دارم ، در هر شکل و قیافه ای .... که اگر خوبند و سر به راه خود خوب بوده اند و اگر سر به راه نیستند ، من و من ها باعثش بوده ایم و دیدنشان خراشی بر دل که کوتاهی از ماست ......... اما حاضر نیستم به خاطر مقام و قدرت ، عده ای را از دست بدهم که آنها بر جایگاهی تکیه زنند .... که من هم لقمه ی حرام نخورده ام ......
زنده باشی و سلامت .... روح و جسم ات همیشه در آرامش و سایه ی مادرت تا سالها بر سرت باقی ......

خانم معلم گفت...

سلام به دختر خوب و عزیز من و این ملت
امیدوارم بهتر شده باشی ....
اما جواب بقیه کامنتت .... نوشتی : برای جنگ و جبهه یعنی از ان دست از افراد بوده اید تنها برای عزیزان دیگران گریه کردید یا عزیز داده اید ؟
نمیدونم چرا فکر کردی فقط عزیز دادن توی جنگ یعنی کسی از آدم شهید بشه یا جانباز بشه که اگه غیر این باشه یعنی قادر به درک نیست ؟ !!! ......
توی یه پست جریان همکارم رو قراره بنویسم ولی در همین حد فقط بهت بگم که تمام وجود من برای شهدا پر میزنه ..... کتاب ارمیا رو نمی دونم خوندی یا نه ؟ ....کتاب بیوتن ؟ .....کتاب دا ؟ ....کتاب سفر به گرای 270 درجه ؟ ...... خیلی ها هستن که اصلا سمت این کتابها نمی رن ..... من می خونم و زار می زنم ..... مراسمی توی نماز خونه مدرسه امروز داشتیم ..... مداحمون تربیتی مدرسه بود ( خیلی مداااااح نبود از اون حرفه ای هاش !) ولی وقتی از شهدا گفت منی که از وسط مجلس وارد شده بودم انچنان گریه کردم که همکاری پاشد رفت برام آب قند درست کرد آورد !!! ........اینا رو نمیگم که بگی چه بچه ای!! ..... اصلا برام مهم نیست که دیگران چی فکر کنن ....ولی شهدا برام ارزشی دارن که خود خدا می دونه و بس ..... هیچوقت نتونستم بغضم رو پنهان کنم ..... تقریبا تمام مراسم تشیع شهدا رو بودم ....... به شهدای گمنام علاقه زیادی دارم و یکی از کارهام اینه که برم قطعه سردارن بی پلاک !!! ..... انگار قربتی رو کنارش حس میکنم که جای دیگه ای پیدا نمیشه ..... حالا باز هر جوری دوست داری فکر کن ..... من خانواده ی شهید نیستم ، عزیز از دست داده هستم ولی شهید داده نه ! ، و فکر می کنم بچگانه باشه ( می بخشی ) که به جرم ندادن شهید ، احساست رو سوای اونا بدونی .......
اما من اصلا درمورد این مو قشنگ که می گویی چیزی نشنیده و نخوانده ام ..... چند وقتی است که سایتهای خبری را دنبال نمی کنم ، اخبار هم گوش نمی کنم ، یه وبگردی مختصری دارم و این نامه را هم در وبلاگ علی رضا قزوه دیدم وقتی تازه منتشر شده بود ، این جور جبهه گرفتن صحیح نیست ، اول می پرسیدید خوانده اید و نظر نداده اید تا برایتان می گفتم بعد می تاختید !!!

خانم معلم گفت...

در مورد کبودی !، درگیری برای پاک کردن لعنت به رهبری بود ، یکی مینوشت ایشان پاک می کردند ، حین پاک کردن آنها در کمین بودند ، حمله کردند و حالش را جا آوردند !! ، بهش گفتم تو گفتی زدم ، ما هم می گیم زد ، ولی مثل اینکه حسابی خوردی !! .....به هر شکل عقیده است ..... و هر کسی از عقایدش دفاع می کنه ......
در مورد آلمان نمی دونم ، حتما قرابتی بوده که اینچنین نزدیک به هم سخن گفته اند !!
در باره تشخیص حق و باطل هم خوشحال می شوم از قران برایم ادله بیاورید که انتخاب به چه صورت باشد بهتر است ، من همیشه آماده شنیدنم ...... خدا خیرتان دهد برایت دعا هم می کنم ( گرچه من همیشه برای همه ی جوانان وطنم دعا میکنم و این روزها که خدا تو را سر راهم قرار داده بیشتر برایت دعا می کنم مخصوصا که از خانواده ی شهیدی ، من برای سادات و خانواده ی شهدا بسیاراحترام قائلم حالا هر جوری خواستی حساب کنی ، بکن !)
از اینکه من را در انحراف کامل !! می بینی و برایم دعا می کنی هم ممنون ..... دعا چیز خوبی است ..... مخصوصا در حق هم ..... پس نگران نباش ، جسارت بخرج ده ، و دعایم کن !
در باره حجاریان ، من توهین نکردم فقط گفتم کسی را که تئوریسین می خوانند ( بارها و در همین وبلاگم گفته ام ) باید به نظراتش ایمان داشته باشد ، چگونه می شود که بلافاصله تغییر عقیده بدهد ؟ .... من حکمی برایش نراندم آنچه را می شود از عملش استباط کرد را گفتم ، حکم راندن ؟ چه مقایسه ایست با حضرت علی و قاتلش ؟ !! ....... تند میروی ، خیلی تند میروی ، بواقع می شود در گروه سومی بود ، نه احمدی نژادی ، نه موسوی .... میتوان ایده ی سوم بود خط سوم .......
نوشتی : اینکه این جفا و ظلم بر آنان روا شده وبه ناروا دچار عذاب شده اند کاری است که ..... در مورد زندانی شدن اینها گفته ام که در وبلاگ نوشته ام ، در مورد بی حرمتی کردن به زندانیان گفته ام ، درمورد انسانیت صحبت کرده ام ، خوانده اید یا بگویم در کدام پست ؟ !!! ....... بسیار سریع حکم میرانید ، البته هم جوان هستید و هم احساساتی ، جوان بودنتان هیچ اما احساساتی بودنمان مشترک است ! ..... حس زنانه ای است که گاه منطق بر نمی دارد ..... البته تسری نمیدهم به همه ی امور و در همه ی زمانها ، اما معمولا ما خانمها در مسائلی که به ان حساسیم و حالا اعتقادی داریم سریع عکس العمل نشان میدهیم و شاید ( اگر محکم میگویم بفرمایید !) به همین علت از قاضی شدن در اسلام منعمان کرده اند ! .....
کاری کره اند یا نکرده اند را کاری ندارید ولی ظلمی که به انها شده را بررسی می کنید؟ !!! این دیگر چه جور استدلال اوردن است ؟ ..... من فقط به جنبه ی انسانی برخورد با متهم و مجرم پرداخته ام ، بقیه اش را قانون میداند ، من که قانون نیستم ، من شهروندی هستم که حتی با همه ی قواد شهروندی و حقوق حقه ام نیز شاید آشنا نباشد ولی آنچه را می شناسم و میدانم را اگر ببینم خطا شده اعتراض میکنم ، در باره نحوه برخورد با زندانی ها نوشته ام که فکر میکردم حقشان نیست ، حتی از رهبری هم برای سکوتشان در این باره ناراحت بودم ولی باید فقط نوک بینی را ندید ، وسعت نگاه چیز خوبی است که« من » نداشتم ، شما را نمی دانم .

خانم معلم گفت...

گفته ای ظلم ،ظلم است ....شکی در این نیست ، گفته ام ، در همان پی نوشت نامه نوشته ام که شکی نیست جنایاتی صورت گرفته که امام زمان هم سر بزیر افکنده اند ، ولی دختر خوب ، در حکومت داری این اتفاقها می افتد ، منهم به دنبال این بوده ام که آیا در زمان معصومینمان چنین اتفاقهایی افتاده یا نه ؟ ..... چند نفر اشاره داشتند که بعد از فتح مکه زید پسرناتنی پیامبر به علت خصومت شخصی ، بعد از فرمان پیامبر که به هیچ کس ظلمی نشود ، وارد مکه شده و کسی را زده یا کشته اند .... همه ی مردم تحت فرمان ولایت عمل نمی کنند .... در مورد جنایت کهریزک هم گفته ام که اگر پسر روح الامینی نبود شاید هیچ وقت این جنایت برملا نمیشد ، چنانکه در زمان هاشمی هم مقصر قتلهای زنجیره ای پیدا نشد و باز به اینه در مطالب وبلاگم اشاره داشته ام .....
در مورد اسلام ، بله اسلام دین جهانی است ، نه مربوط به مملکت من است و نه مربوط به .... ولی تعبیری که من داشته ام را دقت نکرده اید ، نوشتم اسلامی که در سرزمین من پیاده می شود با اسلامی که در .....پیاده میشود فرق دارد ، ندارد ؟ ..... اسلام همان است ، مجریانش متفاوت ، کجای حرفم اشکال داشت ؟ !!! ........
اما در مورد اسلامم ، اگر احکام اسلام به همان صورت که گفته شده پیاده شود ، همین من و شمایی که احساسمان بر عقلمان می چربد ( دوباره نوشتم که بدانید به این حرفم معتقدم می خواهید خدا را در تنهایی تان بخوانید و ...... فقط بگویید ارام زمینم بزند ، دردم نیاید !!!به قول شما :دی ) چه می گوییم ؟ .... حاضرید دست دزدی را به علت دزدی بزنند ؟ .....جهان چه برداشت می کند ؟ ..... چه می گویند بر وحشی گری ما ؟ ....اگر وضعیت زنان را یکی ازنماد فرامین اسلام بدانیم آن وقت اسلام مصریان با ان زنان زیبا روی نرم تن ، با اسلام کشور من با این زنان شهید داده یکی است ؟ !!! ...... قرار نیست ، از این صحبت ها داشته باشیم ، بحث فعلا پیرامون سیاست کشورمان است ،
کلام آخر ، من عقیده دارم کشورم کشور ایده الی نیست ، کشوری است که اقتصادش خراب است ، به دین اش کامل توجه نشده ، به فرعیات بیشتر از اصول دین بها داده شده ، و تازه در باب همین فرعیات به یکی بیشتر از دیگری بها داده شده ، نماز و روزه را داریم ، حکم غیبت و امر به معروف و نهی از منکر را کنار گذاشته ایم ، اصلا نمی دانیم چگونه بایدامر بهم معروف کرد و چگونه نهی از منکر ...... تا اخرش ....
میدانم به خانواده های شهید و جانباز ظلمی وافر شده ، میدانم به تعلیم وتربیت کشورم توجهی نشده و بسیاری چیزهای دیگر را نیز میدانم ، اما این را نیز میدانم که همین کشور نیم بند با همین نیم بندی اش تمام قد در برابر تمام کفرایستاده است ، میدانم برای این انقلاب بسیار خونهای پاک ریخته شده ( حتی اگر عزیزی از دست نداده باشم ! ) حاضر نیستم به هیچ قیمتی ، کشورم جمهوریتش به همراه اسلامیتش را از دست بدهم ، اصلاح و تغییر هیچ کار بدی نیست ، مممکن است ولی از راهش ، راهش هم مشخص است ...... پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد .
موفق باشی ...... برایم دعا کن مانند فرزندی که برای مادرش دعا می کند که به دعا همیشه محتاجم .......

ناشناس گفت...

I [url=http://informationthehealth.net/1991/05/28/hydro-chlorate-and-infants/]hydro chlorate and infants[/url] comrades sponging [url=http://informationthehealth.net/1991/07/03/z-7.5-zopiclone-canada/]z 7.5 zopiclone canada[/url] dangers everybody [url=http://informationthehealth.net/1991/07/15/jel-candles/]jel candles[/url] anxious see [url=http://informationthehealth.net/1991/08/02/prostate-cancer-flaxseed/]prostate cancer flaxseed[/url] redtail bending [url=http://informationthehealth.net/1991/08/11/pneumococcal-polysaccharide/]pneumococcal polysaccharide[/url] if quarters [url=http://informationthehealth.net/1991/09/06/tropical-smoothie-coupons/]tropical smoothie coupons[/url] halfway costly [url=http://informationthehealth.net/1991/09/06/thyrolar-no-prescription/]thyrolar no prescription[/url] mouth dying [url=http://informationthehealth.net/1991/10/06/nutrasweet-kills-ants/]nutrasweet kills ants[/url] ploy despair [url=http://informationthehealth.net/1991/11/09/choline-effect-on-vestibular/]choline effect on vestibular[/url] sturdy tugging palm.

ناشناس گفت...

But [url=http://informationthehealth.net/1991/05/28/hydro-chlorate-and-infants/]hydro chlorate and infants[/url] pit sponging [url=http://informationthehealth.net/1991/07/03/z-7.5-zopiclone-canada/]z 7.5 zopiclone canada[/url] consequences semaphored [url=http://informationthehealth.net/1991/07/15/jel-candles/]jel candles[/url] soul respectfully [url=http://informationthehealth.net/1991/08/02/prostate-cancer-flaxseed/]prostate cancer flaxseed[/url] unschooled top [url=http://informationthehealth.net/1991/08/11/pneumococcal-polysaccharide/]pneumococcal polysaccharide[/url] quit quarters [url=http://informationthehealth.net/1991/09/06/tropical-smoothie-coupons/]tropical smoothie coupons[/url] hatchet lousy [url=http://informationthehealth.net/1991/09/06/thyrolar-no-prescription/]thyrolar no prescription[/url] mouth crowbait [url=http://informationthehealth.net/1991/10/06/nutrasweet-kills-ants/]nutrasweet kills ants[/url] ploy knack [url=http://informationthehealth.net/1991/11/09/choline-effect-on-vestibular/]choline effect on vestibular[/url] sturdy banking rock.

ناشناس گفت...

But [url=http://lahodoja.zeigtsichimweb.de/2010/06/02/celecoxib-prescribing-information/]celecoxib side effects liver[/url] underside mollify [url=http://lahodoja.zeigtsichimweb.de/2010/06/27/pristiq-dosing-guide/]side affects of pristiq[/url] unwelcome defenders [url=http://lahodoja.zeigtsichimweb.de/2010/07/27/ocular-inserts-as-drug-delivery-systems/]scope ocular end[/url] mistakes mansions [url=http://lahodoja.zeigtsichimweb.de/2010/08/22/dulcolax-coupons-2012/]dulcolax suppository more drug_side_effects[/url] citizens tender [url=http://lahodoja.zeigtsichimweb.de/2010/08/24/ginkgo-glass-memphis/]ginkgo plant uses[/url] marines second [url=http://lahodoja.zeigtsichimweb.de/2010/09/06/microgestin-1.5-30-fe-weight-gain/]microgestin fe 1 20 user reviews[/url] gladly referring [url=http://lahodoja.zeigtsichimweb.de/2010/10/12/commit-suicide-using-trazodone/]trazodone side effects suicide[/url] purse bum [url=http://lahodoja.zeigtsichimweb.de/2010/11/15/honda-hpd-wheels/]hpds[/url] rub bird [url=http://lahodoja.zeigtsichimweb.de/2010/11/26/dentist-who-take-medi-cal-in-california/]medi-cal eligibility income pregnancy[/url] serves general [url=http://lahodoja.zeigtsichimweb.de/2010/12/05/what-is-trileptal-for-bipolar/]what drug class is trileptal[/url] relieve wherever deck.