به فرزندی که لبخند زیبایش ظاهر نشد !




برای سهیلا و سهیلائیان در این نظام چه کرده ایم ؟

اعتماد (30 مهر ) : سهيلا قديري تنهاترين و بي پناه ترين ايراني که زندان هاي کشور تاکنون به خود ديده، ديروز اعدام شد. نه کسي را داشت که براي اعدام نشدنش به دادستان التماس کند و نه حتي بيرون در زندان اوين کسي منتظر بود تا انجام اعدام را به اطلاعش برسانند. کسي بدن بي جان او را تحويل نمي گيرد و هيچ ختمي به خاطر اوبرگزار نمي شود. از همه درآمدهاي نفتي کشور فقط چند متر طناب نصيب گردن او شد و از 70 ميليون جمعيت ايران تنها کسي که به او محبت کرد، سربازي بود که دلش آمد صندلي را از زير پاي سهيلا بکشد و به 16 سال بي پناهي و فقر و آوارگي او پايان دهد و او را روانه آن دنيا کرد که مامن زجرکشيدگان و بي پناهان و راه به جايي نبردگان است .
البته سهیلا را نمی توان اولین قربانی این بی عدالتی اجتماعی دانست .... اما شاید طرح این مصداقها در رسانه ها ، نه دولتمردان ( که آنان در جریان بوده و می باشند اما سرشان به مسائلی حتما مهمتر گرم است که از این قسمت جامعه بی خبرند ) بلکه مردم شریف ایران را به تفکر وادارد که ما مردم برای اینگونه افراد چه ترفندی بیندیشیم که جامعه ی اسلامی مان دچار چنین معضلاتی نشود ...
واقعا سخت است زنی که مادر شده فرزندش را مثله کند . حتی تصورش سخت است چه رسد به انجام دادنش و وقتی از او بخواهند که بگوید دچار جنون شده و او نپذیرد و اصرار بر داشتن منطقی برای انجام کارش داشته باشد سخت تر ....
سرنوشت او مانند بسیار سهیلاهای گمنامی است که چون او در انتها خود را فقط معرفی نکرده اند .... چرا غافلیم از جنین های دو ماهه ای که در توالت های دبیرستانها یافت می شود ؟ ....



اینها معضل است .... نیاز به کاری فرهنگی دارد .... مسئولین باید چاره اندیشی کنند .... نمی توانند از مردم خیر کمک بطلبند ؟.... به قولی در محرم و صفر دیگ دیگ برنج بار می کنیم .... سالی صد هزار بار گوسفند قربانی میکنیم ....به مردم بگوییم چه خبر است ... دست یاریمان را به سویشان دراز کنیم ....( گرچه اعتماد مردم ازمسئولین سلب شده است.... از بس در انواع سازمانهای امدادی بخور بخور دیده اند ، می ترسند نذوراتشان به مستحقی واقعی نرسد و ترجیح می دهند شخصا اقدام نمایند !!) ...اعتماد مردم را جلب کنید ....
داشتن سر پناه برای فقرا چیزی است که در اکثر کشورهای اروپایی و امریکایی رایج است .... ما که نرفته ایم ولی فیلمش را دیده ایم!! ...تعریف هم از ان ورآبیها شنیده ایم .... مسئولین نمی توانند چنین مکانهایی تاسیس نمایند ؟ کمی از رزق و روزی اضافی خود بزنند و به این امور بپردازند مطمئن باشند خیر دنیا و اخرت دارند .... فقط برای دنیایشان کار نکنند وااای از ان روزی که نتیجه ی اعمالمان را بدستمان دهند .... امیدوارم برای معادشان تدبیری اندیشیده باشند که هرچه مسئول تر ، جوابگو تر .....و من یعمل مثقال ذره خیر یره و ....
ضمنا دوست دارم راهنمایی بشوم ، درک نمی کنم که : قتل قتل است دیگر .... چطور است که سهیلا به جرم قتل فرزند اعدام می شود ولی جوان 20 ساله کشته شده در کهریزک قاتلش معلوم نیست و اعدامی نیز در کار نمی باشد ؟ !!! ..... این قصاص ها و مجازاتها برای خودش آدابی دارد !!! ....
خدا را شکر که قاضی نشدیم ، خدا را شکر که مسئولیت چند بچه را بیشتر نداریم ( که آنهم از سر دولت های کریمه هر سال سازی نو می زنند و سرمان را به انواع و اقسام بخشنامه های پوچ گرم می کنند و از کار اصلی مان وا می نهنند تا جوابگوی این عده هم خودشان باشند !!! )، خدا را شکر که نباید جوابگوی خیل عظیم مردمی باشیم که در پشت درهای زندانها منتظر اعلام حکم عزیزانشان هستند ، خدا را شکر که از آن دسته کسانی نیستیم که بی هیچ توجیهی می گیرند و می برند و می زنند و آخر هم هیچ جوابی نمی دهند که چرا ؟ !!! ....
 خدا را شکر که فقط یک معلمم !!!!

۳ نظر:

Samaa گفت...

یا مغیث من لا مغیث له
سلام
خدا رو شکر که فقط یک معلمید
و خدا را شکر که یک معلم چنین جسورانه وبلاگ می نویسد
خدا را شکر که قلمتان بر ظلم نمی راند بلکه بر ظلم می شورد
و خدا را شکر که من را با وبلاگ شما آشنا کرد
خدا را برای همه آنچه که خوب است شکر !
عدالت واژه قشنگی است اما امروزه در بزرگترین کشور شیعی جهان و تاریخ دنیا چیزی شبیه شوخی و جوک است ..منتهی از نوع تلخش !
نمی دانم این متن را با چه حالی نوشتید ولی این را می دانم که با درد متن را خواندم... هم جسمی...هم روحی
قلمتان پایدار
روحتان امیدوار
یاحق

خانم معلم گفت...

سلام عزیزم
همیشه تمامی این کجروی های اجتماعی را به نوعی به خودمان که انقلاب کرده ایم نسبت می دهم ...درد بی هویتی جوانانمان ، که باعث فساد های این چنین شده همه مشان از بیرنگی دین در جامعه دارد ، دین زدگی و دین گریزی جوانانمان نه فقط از ماهواره است که نتیجه ی کم کاری ماست .... مایی که صاحب منصبیم نه به تنهایی منه معلم که البته من نیز بی تقصیر نیستم که از دین آنچه به خورد این فرزندان داده ایم جز کج فهمی از دین چیزی نبوده وگرنه چرا بعد از سی سال باید شاهد چنین حوادثی باشیم ، فقر ، فحشا ، فساد ، ریا ، ربا ، رانت و ... در جامعه بیداد میکند باید خیلی خوش خیال باشیم و همان « خر » که بیخیال زندگی کنیم ...
درد من درد جامعه ، درد اسلام و انقلابم هست که دارد به نابودی کشیده میشود ... گفته ام که شهدا در قلبم جایگاهی بس عظیم دارند و میدانم چه زجری میکشند از تماشای آنچه در جامعه رخ می دهد .... کاش کمی وحدت داشتیم ... کاش فقط حرف میزدیم ، کاش اصول دینمان را به نمایش می گذاتیم تا باور کنیم این یک دعوای انگوری شاید بیشتر نباشد ( که ممکن است نباشد ) ... هیچ نمیدانم فقط دلتنگم ...دلم برای سالهای 60 تا 68 تنگ شده .... دلم همان سالها را می خواهد که اماممان بود ....

فرزند شهيد گفت...

یا مهدی شیخ مهدی <> یا حسین میر حسین
جاي پاي شهيدان

به روزم