آشنایی با علیرضا قزوه


علیرضا قزوه شاعری‌ست دردمند و دلسوز. این را حتی كسانی كه سبك شعری یا سلیقه سیاسی‌اش را نمی‌پسندند نیز می‌دانند. قزوه در این شعر درد و رنج و سرگشتگیی را كه در این روزها بر هر انسان آرمان‌خواه و دردمند می‌رود، روایت كرده است:


خدایا تلخ می‌بینم سرانجام جوان‌ها را


زمانه سرمه می‌ساید شكستِ استخوان‌ها را

چقدر ای روزگاران، زخم از تیغِ خودی خوردن


میان خون و خنجر بازیِ زخم‌زبان‌ها را


خمیر و نانوا دیوانه شد از این‌همه هیزم


خدایا شور این آتش‌فروشان سوخت نان‌ها را


به نام نامی طوفان و دریا بال خواهم زد


كلاغانی كه می‌بندید راه آسمان‌ها را!


به ملاحان بگو وقت ملاحت نیست این شب‌ها


بگو طوفان ـ بگو پایین نیاور بادبان‌ها را


دهان موج را باید ببندد تربت مولا


بگو باید تحمل كرد یك‌چند این تكان‌ها را


چرا اهل سیاست منطق حكمت نمی‌دانند؟


خدایا بار دیگر بعثتی بخش این شبان‌ها را

هیچ نظری موجود نیست: