حسن نامي وارد دهي شد و در مكاني كه اهالي ده جمع شده بودند نشست و بناي گريه گذاشت.
سبب گريهاش را پرسيدند، گفت: من مردغريبي هستم و شغلي ندارم براي بدبختي خودم گريه ميكنم، مردم ده او را به شغل كشاورزي گرفتند.
شب ديگر ديدند همان مرد باز گريه ميكند، گفتند حسن آقا ديگر چه شده؟ حالا كه شغل پيدا كردي،
گفت: شما همه منزل و ماءوا مسكن داريد و ميتوانيد خوتان را از سرما و گرما حفظ كنيد ولي من غريبم و خانه ندارم براي همين بدبختي گريه ميكنم.
بار ديگر اهالي ده همت كردن و برايش خانهاي تهيه كردند و وي را در آنجا جا دادند. ولي شب باز ديدند دارد گريه ميكند. وقتي علت را پرسيدند
گفت: هر كدام از شماها همسري داريد ولي من تنها در ميان اطاقم ميخوابم.
مردم اين مشكل او را نيز حل كردند و دختري از دختران ده را به ازدواج او در آوردند.
ولي باز شب هنگام حسن آقا داشت گريه ميكرد. گفتند باز چي شده، گفت: همه شما سيد هستيد و من در ميان شما اجنبي هستم.
به دستور كدخدا شال سبزي به كمر او بستند تا شايد از صداي گريه او راحت شوند ولي با كمال تعجب ديدند او شب باز گريه ميكند، وقتي علت را پرسيدند گفت:
بر جد غريبم گريه ميكنم و به شما هيچ ربطي ندارد!!!
به نظر شما حسن آقا شبیه چه کسی است ؟!!!
۲ نظر:
من با خوندن این مطلب این سوال برام پیش اومد که اینا با چی راضی می شن؟واقعا برام سواله.تا حالا به این موضوع فکر کردید؟یعنی واقعا اگر مثلا ایران رو بهشون بدن راضی میشن و عطش قدرتشون می خوابه؟
خاور میانه چطور؟
آسیا چطور؟
یا شاید هم دنیا.
باور کنید نمیدونم هنوز نمی دونم.
اولش خندیدم !!!
اما بعدش وقتی که به این سوال رسیدم که " به نظر شما حسن آقا شبیه چه کسی است ؟! " فکر کردم !!! به این که آدم وقتی خدا رو داره همه چی داره ! اما نداره ! چون همیشه می خواد ! حتی اگه کل دنیا رو بهش بدن بازم می خواد !و هیچ وقت راضی نمیشه ! چون طمع داره ! چون بلد نیست شاکر باشه !!!
امیدوارم ما این طور نباشیم ! که البته یاد خودم هم افتادم ! که خیلی وقتا فراموش می کنم که خدایی هست و همه چی هست و بد نیست ممنون خدام باشم ، گاهی !!!!!
راز شکر گزاری ! خیلی جالبه . هر چی بیشتر شکر گزار باشیم بیشتر دریافت می کنیم ..........
با تشکر از مطلب جالب و خوندنی و قشنگتون .
ارسال یک نظر