خاطره ای از استاد شفیعی کدکنی

روزی از روزها دوست نازنینی مرا به جلسه ی بحث و سخنرانی ایشان دردانشکده ی ادبیات برد. استاد شفیعی از حافظ سخن میگفت و مکانیزم شعر او را تبیین میکرد. دانشجویی که ظاهری بسیجی مسلک داشت با لحنی که آمیخته به تمسخر بود از او پرسید: چرا مردم با دیوان حافظ فال میگیرند؟ مگر قرآن است که با آن استخاره کنند؟


آفای شفیعی کدکنی با متانت خاصی در جواب او گفت: بگذار برای لحظه ای حافظ را کنار بگذاریم و از قرآن سخن بگوییم. شما چرا با قرآن استخاره میکنید؟
دانشجو جواب داد: چون مقدس است، چون همه ی جوابها را دارد، چون کتاب هدایت است و .... ولی دیوان حافظ که هیچکدام از اینها نیست؟
استاد با همان آرامش پاسخ داد: همه ی مطالبی که در مورد قرآن گفتید متین است ولی دلیل اینکه مردم از قرآن در قالب استخاره سوال میکنند و غالبا پاسخی در خور احوالات خود هم مییابند این است که از نظر ادبی قرآن " نثر پریشان " دارد. همچنان که آیات متوالی سلسله مفاهیم پیوسته ای را ارائه میکنند، در عین حال این آیات عمدتا به تنهایی نیزحاوی پیام هستند. ضمن اینکه در لابلای یک مبحث طولانی، آیاتی درج شده اند که ممکن است در غالب موضوع مورد بحث نامربوط به نظر آیند ولی به تنهایی حاوی پیام مستقل و مهمی باشند. این خاصیت از یک طرف به نثر قرآن فرمی پریشان میبخشد و از سوی دیگرباعث میشود که مطالب متنوع با موضوعات گوناگون در سر تا سر قرآن گسترده باشند، لذا کسانی که از قرآن استخاره میجویند به دلیل این تنوع مطالب، هر جای قرآن را که باز کنند به احتمال فراوان سخنی فراخور حال خود مییابند.
او سپس توضیح داد که دیوان حافظ هم "نظم پریشان" دارد. هر بیت ازغزلهای حافظ ضمن ایفای نقش خود در شکل دهی کل غزل، به تنهایی نیز حاوی معنایی مستقل است و عمدتا به یک موضوع روزمرهی انسانها میپردازد، لذا مفاهم انسانی در تمام غزلبات حافظ گسترده شده است و هر صفحه ای از آن را که باز کنیم نکته ای مناسب احوالات خود در آن مییابیم.
این نوع نگاه برای من بکر بود و دریچه های جدیدی را روبروی من گشود و مرا به مسیری انداخت که هنوز هم حیران و سرگردان مشغول چرخ زدن در آن هستم.
امضا محفوظ

به امید بازگشت سریع استاد شفیعی به ایران عزیز

هیچ نظری موجود نیست: