می توانید ، اگر بخواهید .....

پدر: دوست دارم با دختري به انتخاب من ازدواج کني

پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم

پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بيل گيتس است

پسر: آهان اگر اينطور است ، قبول است
پدر به نزد بيل گيتس مي رود و مي گويد: پدر: براي دخترت شوهري سراغ دارم

بيل گيتس: اما براي دختر من هنوز خيلي زود است که ازدواج کند

پدر: اما اين مرد جوان قائم مقام مديرعامل بانک جهاني است

بيل گيتس: اوه، که اينطور! در اين صورت قبول است

بالاخره پدر به ديدار مديرعامل بانک جهاني مي رود

پدر: مرد جواني براي سمت قائم مقام مديرعامل سراغ دارم

مديرعامل: اما من به اندازه کافي معاون دارم!

پدر: اما اين مرد جوان داماد بيل گيتس است!

مديرعامل: اوه، اگر اينطور است، باشد

و معامله به اين ترتيب انجام مي شود ............ .......

نتيجه اخلاقي: حتي اگر چيزي نداشته باشيد باز هم مي توانيد چيزهايي بدست آوريد. اما بايد روش مثبتي برگزينيد

۲ نظر:

ناشناس گفت...

بلبل خمینی، تاب دیدن پایمال شدن خون هزاران شهید را ندارد
محمد علی آهنگران: پدرم شب‏ تا صبح اشک می‏ریخت
محمد نوری‏زاد، مجری سابق برنامه‏های تلویزیونی جهادسازندگی و روايت فتح و سازنده مجموعه‏های «ما اهل مسجديم» و «شب های رمضان» به نقل از فرزند صادق آهنگران از نارضایتی شدید وی از حوادث اخیر خبر داده‏است.



به گزارش موج سبز آزادی، محمد نوری‏زاد در بخش نظرات وبلاگ خود آورده است:

"نوشته زیر به صورت خصوصی برایم آمده است. بخاطر ارادتی که به حاج صادق آهنگران دارم و از سلامت و درون پاک او بهره‏ها برده‏ام دریغم آمد که نوشته فرزند او بی مخاطب بماند:"

آقای نوری زاد

سلام

من محمد علی آهنگران فرزند حاج صادق آهنگران هستم. من شما را حدود 15 سال است که می‏شناسم، از زمانی که برای ضبط برنامه ماه مبارک رمضان به خانه ما آمدید و با پدرم مصاحبه کردید. من مدتی است مطالب وبلاگ شما را می خوانم و به شما که امروز برای دفاع از حقوق مردم بی قراری می کنید آفرین می گویم. خلاصه بگویم.

تکلیف نسل من که این روزها 30 ساله می شوم روشن است، اما شما را به روح پاک امام و عظمت رسول الله پدرم را دریابید. به خاطر دارم شبی که قطعنامه پذیرفته شد ایشان از بهت و حیرت و نگرانی تا صبح قدم می زد و اشک می ریخت و به مظلومیت امام و شهدا ناله می کرد. اما از آن سال تا به این روزها اینقدر ایشان را آشفته ندیده بودم.

این روزها و به دنبال وقایع بعد از انتخابات ایشان مریض شده و برای کمتر برنامه ای قول مساعد می دهد. شبها تا صبح اشک می ریزد و زحمات خود و سایر مجاهدان را از دست رفته می بیند. ایشان را برده ایم دکتر با قند 320 دکتر گفته مرض قندش عصبی است. چرا حماسه خوان سالهای عاشقی شما و رزمندگان تاب نمی آورد؟ چرا هر لحظه آرزوی مرگ و شهادت می کند؟ چرا 20 صفحه خطاب به من وصیت نامه نوشته است؟ عرصه بر ما و ایشان تنگ شده است؟

ایشان امشب شدیدا بد حال شدند وقتی مصاحبه مادر عاطفه امام دختر آقای جواد امام را که رزمنده بوده و هم ایشان و دخترش عاطفه بازداشت شده را از بی بی سی شنیدند جایی که مادر می گفت به جهانیان و همه مردم بگویید دخترم سالم و پاکدامن بوده و بازداشت شده. این‏ها که گفتم مختصری از شرح حال بلبل خمینی بود. قصد درد دل داشتم با شما و این که بگویم نگران و آشفته اییم .. دعایمان کنید

خانم معلم گفت...

بخشی از نوشته نوری زاد از وبلاگ شخصی اش .....
خدایا تو شاهدي که درمسیر جامعه اي که ما تصورش را داشتیم
قرار نبود خلخال از پاي کسي ربوده شود . چه برسد به این که جوانان ما
را - اگر چه معترض - از بلندي به زیر بیاندازند . چه کساني سفیر امام
حسین (ع) را از بلندي دارالاماره کوفه به زیر انداختند ؟ ما به کجا مي
رویم ؟ وبه کجا قرار است برسیم ؟
خدایا بقاي این نظام اگر با کشتن بي گناهان میسر است ، من شخصا این
بقا را نمي خواهم . ما اگر فدایي این نظام بوده ایم ، بخاطر تفاوت هاي
بنیادین آن با سایر رویه هاي حکومتي بوده است . ما بنا بود کرامت
انساني را فراتر از غربیان به صحنه آوریم . قرار بود به دنیا نشان دهیم که
مي شود مستقل بود و انسان بود و انسانیت محض را در کوچه پس کوچه
هاي شهر به تماشا گذارد .
ما مي خواستیم با ظهور این انقلاب به جهانیان نشان بدهیم که اي مردم
دنیا ، اگر از تحقیر و افول انساني خود در رنجید ، به ما بنگرید . اگر توفیق
تماشاي انسان خدایي را نداشته اید ، به ما بنگرید . اگر از پوکي و پوچي به
تنگ آمده اید ، به کمال و سربلندي دنیایي و معنوي ما بنگرید . اگرحتي از
نوشتن کلمه انسان عاجزید ، به سرزمین ما سفر کنید و انسان را در هیبت
کاملش تماشا کنید .
خدایا من به سهم خود از مردمي که به اسم جمهوري اسلامي ایران زخم
خورده اند ، شرمنده ام . اگر چه مي دانم این شرمندگي ذره اي از داغ
آنان را تقلیل نمي دهد . و از آناني که به اسم اسلام زخم خورده اند و
خونشان به زمین ریخته شده ، پوزش مي خواهم . اگر چه مي دانم این
پوزشگري ، آتش درون آنان را سرد نمي کند .
خدایا به تو پناه مي بریم و براي این باقي عمر ، به آستان پاك تو چنگ مي
بریم . ما اجازه نخواهیم داد میراث انسانی ما را به تاراج برند . هرگز .
خدایا ، مارا دراین نگرانی عمیق یاوری فرمای . مارا از بلندی آرمانهای
پاکمان ساقط مکن . ما را از سقوط برهان . سقوط ، تنها شایسته شیطان
است . مارا درشمار شیاطین مبین . آمین .