هر دم از این باغ بری میرسد

اخبار30/20 امشب ، یک خبر بسیار ویژه داشت . « ترانه موسوی» زنده و در کانادا بسر می برد . طبق صحبت هایی که با مادر و خواهر ترانه ! انجام شد ، هر دو از این اخباری که در کشور و در سایت ها مبنی بر مرگ ترانه موسوی گزارش شده اظهار بی اطلاعی کردند !!! .....
وقتی خبرنگار از مادر و خواهر جوان ترانه پرسید شما کی از این موضوع خبر دار شدید ، گفتند ما تا الان خبر نداشتیم تا اینکه شما به ما اطلاع دادید !!! ......
احتمالا ترانه در ایران هیچ دوست و فامیلی نداشته که با اینترنت سر و کار داشته باشد !!! .... بالاخره این مطالب به گوش یکنفر باید می رسید تا از اوضاع و احوال ایشان از خانواده اش جویا می شده ، به هر شکل خوشحالیم که صدا و سیما بالاخره دست به کار شدند و از طریق ثبت احوال و نیروی انتظامی دریافتند که 3 ترانه موسوی داریم که یکی از آنها با این ترانه شباهت بیشتری داشته و آدرس ایشان را پیدا نموده و به در خانه شان رفته و از صحت و سقم خبر مردم را با اطلاع ساختند . مردم هم از اینکه یک نفر از جوانان این وطن هنوز زنده است خوشحال می باشند .
کاش میشد کسی به مادران محسن روح الامینی ومحمد کامرانی خبر میداد که فرزندانتان در کانادا به سر می برند و زنده اند !! .........
خدا از سر این ملت بلایای طبیعی و غیر طبیعی را رفع نماید .
خدا کمک کند تا هر چه زودتر حقیقت خود بنمایاند ، گاه پیدا کردن مسیر بسیار دشوار است مخصوصا اینکه راهبر بخواهد پیروان از هوش خویش بهره جسته وخود راه را خوب نشان ندهد .

۵ نظر:

ناشناس گفت...

اگر يادتان باشد قبل از انقلاب هم شايعات عجيبي در باره رژيم شاه و سران آن رواج پيدا مي كرد كه باورش سخت بود ولي مردم دهان به دهان آنها را براي يكديگر نقل مي كردند مانند علت زلزه طبس به دليل دفن زباله اتمي در كوير ايران توسط رژيم؟ واردات هزاران زن زيباروي ويژه! فرانسوي براي به ابتذال كشيدن جوانان و انصراف آنها از ادامه مبارزه! و...
علت رواج اين شايعات، با وجود بي اساس بودنشان چه بود؟ جز اين بود كه مردم به رژيم بدبين بودند و هر چيزي را كه عليه او بود نقل مي كردند؟ جز اين بود كه رسانه ها در زير تيغ سانسور جرات بيان واقيعات را نداشتند؟ جز اين بود كه سرنگوني رژيم يك اصل شده بود و مردم براي نيل به مقصود از هر وسيله اي! استفاده مي كردند؟
اينها نكاتي است كه در انتشار شايعات بايد بدانها توجه كرد. اكنون سيستمهاي امنيتي به خوبي به اين نكته واقف شده اند.براي بي اعتبار كردن اطلاعات مخالفين خودشان با برنامه قبلي،اخباري را جعل و منتشر مي كنند كه عاري از واقعيت است. سپس با حمله رسانه اي بي پايه بودن آنرا افشا مي كنند تا مخاطبان را به اخبار واقعي بدگمان كنند.
اخيرا قتل نوجوان 12 ساله اي در بهشت زهرا بر اثر ضربه باتوم مطرح شد. در محافل اينترنتي به شدت روي آن مانور دادند و مخالفين هم ابلهانه باور كردند.اگرچه برخي مرتب نسبت به انتشار اين خبر هشدار دادند، اما معلوم شد كه آنه نوجوان بر اثر تصادف درگذشته! و اين موضوع فقط يك جنگ رواني است براي غبارآلود كردن فضا و ايجاد ترديد!
قتل ترانه موسوي چرا باورپذير شد؟
اين جنگ كثيف رسانه اي چه بر سر اعصاب و روان اين مردم مي آورد؟ آيا به پيامدهاي اين موضوع فكر كرده اند؟ ايا با اين جنگ رسانه اي كثيف، اعتماد بخش وسيعي از مردم برگردانده مي شود؟

ناشناس گفت...

من از پاسخهاي شما متوجه شده ام كه يادداشت هاي ارسالي را دقيق مطالعه نمي فرماييد.(با پوزش از اين جسارت).
درباره آن نوجوان گفته بودم « اما معلوم شد كه آنه نوجوان بر اثر تصادف درگذشته! و اين موضوع فقط يك جنگ رواني است براي غبارآلود كردن فضا و ايجاد ترديد!»
من كه گفته بودم خبر غيرواقعي بود! چه چيزي را شما نمي توانيد قبول كنيد؟
متاسفانه نمي توانم نظر شما را درباره اقدام آن مسئول درباره بركناري وزيرش را بپذيرم. چون آن وزارتخانه كمترين نقش را در حوادث اخير داشته است و كارشناسان دلسوز و متبحر آن و نيز چند تن از معاونان آن وزارتخانه بكلي با روشهاي اعمال شده موافق نبوده؛ اين بخش از ماجرا است:
«این گزارش حاکی است علت اصلی تغییر و تحولات اخیر در این وزارتخانه، گزارش تیم ویژه‌ی وزارت اطلاعات در خصوص پرونده انقلاب مخملی است. تهیه‌کنندگان این گزارش با مطالعه‌ی تمام پرونده‌ها و بازجویی مجدد از تعدادی از بازداشت شدگان اخیر، نتیجه گرفته‌اند که اتهام تلاش برای انقلاب مخملی واقعیت ندارد.
نویسندگان این گزارش که دو نسخه از آن برای رهبری و رئیس دولت هم ارسال شده، نتیجه گرفته‌اند که مجموعه اتفاقات پس از انتخابات نه تنها هیچ ارتباطی با خارج از کشور ندارد، بلکه هیچ تدارکی از قبل برای آن وجود نداشته و قابل پیش‌بینی هم نبوده است.
گفتنی است اولین واکنش ا..ن.. به تهیه‌ی این گزارش در وزارت اطلاعات، این بوده که سراسیمه به وزارت اطلاعات رفته و بدون اینکه با وزیر و معاونانش جلسه بگذارد، در جلسه‌ای عمومی با کارکنان ستاد این وزارتخانه گفته است: من از سپاه کاملا راضی هستم، از وزارت هم اصلا راضی نیستم. وی همچنین گفته است: توطئه‌ی دشمنان برای براندازی نرم باید افشا شود و انتظار دارم وزارت اطلاعات در این زمینه فعال‌تر باشد. ا..ن.. همچنین چند روز بعد در جلسه‌ای شخصا خواستار برکناری دو معاون وزیر اطلاعات و بررسی نقش دیگر دست‌اندرکاران تهیه‌ی گزارش مذکور شده است.
در همین راستا، گزارش تایید نشده‌ی دیگری حاکی است وزیر معزول اطلاعات، پیش از این در یک جلسه به چند مقام ارشد دولت خبر داده که حدود نیمی از پرسنل این وزارتخانه به میرحسین موسوی گرایش دارند.»
با سپاس

ناشناس گفت...

بچه‌های «بیست و سی» که این روزها مدام «شهید زنده» کشف می‌کنند، پاسخ بدهند

چند سؤال درباره ترانه موسوی

بخش خبری بیست و سی که از فرط دروغ‌پردازی مانند چوپان دروغگو شده و حتی اگر حرف راست هم در آن پخش شود، کسی باور نمی‌کند، دیشب ادعا کرد که خبرهای تکان‌دهنده مربوط به ترانه موسوی، همگی دروغ است و چنین فردی در ایران ساکن نیست و چه و چه.



«موج سبز آزادی» همانند مورد نوجوان 12 ساله، این بار هم دست بالا را دارد و می‌تواند ادعا کند که هیچ نقشی در انتشار و دامن زدن به این خبر نداشته است. ما به علت عدم اطمینان از هویت ترانه موسوی و نحوه مرگ احتمالی او، تاکنون حتی یک خبر هم در این باره منتشر نکرده‌ایم. بنابراین این بار هم قاطعانه از کسانی که اولین بار این خبر را منتشر کردند، و به طور مشخص وبلاگ «چریک آنلاین»، می‌خواهیم که مستندات و توضیحات بیشتر را درباره ترانه موسوی ارائه کنند تا در صورت صحت این خبر، دروغی دیگر بر فهرست بلند و سیاه دروغ های صدا و سیما باز شود.


اما برای اینکه خبرسازان «بیست و سی» هم تصور نکنند تکذیب یک خبر اینقدر راحت است و به سادگی می‌توان از زیر بار جزئیات بعدی در رفت، چند سؤال می‌پرسیم که امیدواریم امشب در بخش خبری «بیست و سی» شبکه دو سیما، پاسخ آنها را بشنویم.


1- ادعا شده که اداره ثبت احوال تعداد افراد با نام و نام خانوادگی «ترانه موسوی» را تنها سه نفر می‌داند: یک ترانه موسوی متولد 63 که در پاریس به دنیا آمده و همانجا ساکن است، یک ترانه موسوی که چهل ساله است و از ایران خروج داشته و دیگر وارد نشده (یعنی در خارج از ایران به سر می‌برد) و یک ترانه موسوی 2 ساله.

این ادعای دروغ، واقعا تاسف‌برانگیز است. هر کسی یک بار بانک‌های اطلاعاتی نهادهای ملی مثل ثبت احوال و مرکز آمار و ... را مشاهده کرده باشد، می‌داند که نام خانوادگی موسوی، یکی از پر استفاده‌ترین‌ها در ایران است و به علاوه، نام ترانه نیز از نامهایی است که شیوع استفاده کمی ندارد. بدین ترتیب در حالی که در موارد مشابه تشابه اسمی به دهها و گاهی صدها مورد می‌رسد، چگونه می‌توان باور کرد که تنها سه نفر به نام ترانه موسوی در کشور وجود دارند؟


2- «بیست و سی» خانواده یکی از «ترانه موسوی» ها را پیدا کرده که می‌گویند روحشان از این موضوع خبر ندارد. ما هم یک مورد دیگر را یافته‌ایم که امیدواریم «بیست و سی» درباره او هم تحقیق کند. این خبر را در ایسکانیوز ببینید:


http://iscanews.ir/fa/ShowNewsItem.aspx?NewsItemID=305696


بر اساس این خبر، خانمی به نام «ترانه موسوی» که نوازنده ابوا هستند، در گروه موسیقی ارکیده که برای بانوان برنامه اجرا می‌کند، حضور دارند. زمان اجرای این گروه در تالار وحدت نیز در این خبر، روزهای 18 و 19 20 خرداد 1388 اعلام شده است؛ یعنی درست در هفته قبل از انتخابات.


پس اولین موضوع تحقیق بچه‌های «بیست و سی» باید این باشد که با توجه به اینکه دو ترانه موسوی 25 و 40 ساله از مدت‌ها قبل در خارج از ایران به سر می‌برند، این عضو گروه موسیقی ارکیده، همان ترانه موسوی 2 ساله است! یا کس دیگری که در فهرست ثبت احوال نامش موجود نبوده.


دومین موضوع تحقیق «بیست و سی» امشب، این است که دو روز بعد از انتخابات خبر کنسرت بعدی همین گروه در خبرگزاری مهر درج می‌شود، با ذکر نام ترانه موسوی. اما به تازگی این نام از فهرست اسامی اعضای گروه در خبر خبرگزاری مهر حذف شده است:


http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=912679



ما که امکانش را نداریم، اما خبرسازان «بیست و سی» باید تحقیق کنند و پاسخ بدهند که علت حذف این نام چه بوده و چرا نام آن دختر 2 ساله! از گروه کنار گذاشته شده است. یا آنکه شاید او به علت صغر سن از گروه مذکور اخراج شده است!


اگر کسی تردید دارد که این خانم، واقعا عضو آن گروه موسیقی بوده یا خیر، می‌توان به این خبر نیز مراجعه کند که در روزنامه آفرینش منتشر شده و مربوط به اجرای گروه مذکور در مهر ماه سال گذشته است:


http://www.afarineshdaily.ir/AFARINESH/News.aspx?NID=38694


عکس زیر هم تصویری از گروه مذکور را نشان می‌دهد که یکی از اعضای آن با عکس منتشر شده شباهت بسیاری دارد، هرچند مشخص نیست عکسی که پیش از این در اینترنت منتشر شده، واقعا مربوط به ترانه موسوی مفقود باشد.
منبع:
http://www.mowjcamp.com/article/id/14252

tanha گفت...

با سلام به دوست نا آشنا

با نوع نوشتار من هنوز آشنا نشده اید ! ...... چیزهایی را که می خواهم به طعنه بگویم ، به این شکل بیان می کنم .با نظرات شما مخالفتی نداشتم ، فقط گفتم کسی این اخبار را باور میکند که کاملا نا آگاه باشد .
در خصوص وزارت اطلاعات نیز به همین شکل ، جناب احمدی نژاد باید از دست جناب اژه ای بسیار عصبانی بوده باشند که واکنشی به این تندی درآخرین روزهای دولت نهم انجام می دهند . به این علت نوشته ام که وزیر اطلاعات ندارند ، انقدر کارشان کند پیش می رود ؟!
فکر کنم اشتباه کردم ایمیل تان را از روی وبلاگتان یادداشت نکردم ، چون گاهی نیاز نیست همه چیز در وبلاگ مطرح شود .
ضمنا از بس این چند سال با لحن تند دانش اموزان روبرو بوده ایم ، عادت کرده ام ، نگران لحن تندتان نباشید چون من هم آدمی نیستم که در برابر توهین کوتاه بیایم ، هر جا حس کنم توهینی شده عکس العمل نشان خواهم داد مگر اینکه حس کنم عنادی در کار نبوده و از روی بی اطلاعی ، خشم آنی و سهوا انجام گرفته است . با تشکر

tanha گفت...

با سلام نمیدانم حق دارم به شما بگویم پسرم یا نه ؟
باید بگویم بسیار زود رنج و حساس هستید . اولا خیلی روی کلمات تامل میکنید ، اگر این طور باشد پس منهم باید بگویم ما « بگو مگو» نداشتیم ، ضمنا نگفتم از حد خارج شده اید ، گفتم عادت کردم با دیگرانی که ممکن است تند صحبت کنند چگونه صحبت کنم ، خشم آنی ، ممکن است بر اثر وقوع حادثه ای غیر منتظره روی دهد و شخص را از حال عادی خارج کند ( دایره المعارف من !) ، اینها همه نظر شخصی من بود جسارتی به شما نبود .
نمیدانم ازدواج کرده اید یا نه ؟ اگر ازدواج نکرده اید توصیه می کنم این اخلاق خود را متعادل تر کنید و اگر ازدواج کرده اید از همسرتان بپرسید ، که زود از کوره در می روید یا نه ؟ ..... سعه صدر ، کمتر در شما می بینم ....که حتما از جوانی تان است .....
من معاون یک هنرستان دخترانه 4 طبقه هستم ! ....... تصورش شاید برای شما اگر فقط استادی دانشگاه کرده باشید کمی سخت باشد ، دختران هنرستانی معمولا نسبت به دختران دبیرستانی کمی !!! شلوغترند و ان هم بر می گردد هم به انگیزه آمدنشان به هنرستان !! و هم آزادی عملی که در کارگاههایشان دارند . نسل جدید هم که تا انجا که بخواهید خداوند « رو » هستند .اگر کم بیاوری دیگر قدرت کنترل از دستت می رود پس باید جاهایی مثل خودشان شد ، جاهایی باید بزرگتر بود ، جاهایی باید دوست بود ، ضمنا با توجه به سابقه کارم و برخورد های زیادی که به علت شروع کارم در مرکز تربیت معلم و دانشگاه های محل تحصیلم و در مدارس داشته ام با افراد گوناگونی بر خورد کرده ام ، همه انسانها هم یکی نیستند . شما که خود پیر دنیا دیده اید ! بهتر می دانید ..........

نمی دانم چرا تا دری به تخته می خورد ( البته از دید خودتان ) آنا خداحافظی می کنید ؟ ...... اگر قرار بود تمام جوانان ما در جبهه مثل شما اینقدر زود رنج بودند که سنگ روی سنگ نمی ایستاد ، من هیچ گاه توهین نکردم و نگفتم شما وب گردی می کنید از یک استاد بعید است که زمان این چنینی داشته باشد مخصوصا که نوشته هایتان نزدیک صبح ارسال می شود مثل خودم که تا پاسی از شب بیدارم ......
این نوشتنها به خاطر روحیه ای است که دارم ....... خیلی خوشحال بودم کسی هست که می توانم حتی در حد ایجاد انگیزه برای ادامه دادن از او انرژی بگیرم ....... حتی اگر سیاست ما را از هم جدا بکند ....
گرچه شما همیشه با دید منفی به من نگاه کرده اید ولی از نظر من اشکالی ندارد ، هر چیزی که کمکم کند بتوانم ادامه دهم برایم خوشایند خواهد بود ........ گاه مطالب ارسالی تان مرا به مطالب جدیدی از وبلاگ های دیگر راهنمایی می کرد ....و اینها همه جای تشکر دارد ........
به هر شکل نمی توانم ازتان بخواهم که باشید ....... گاهی حریف ضعیف انسان را از آنچه که هست ضعیفتر میکند و شاید دیدتان این گونه باشد ......
به هر صورت یادتان باشد شما الگویید ، این را به خودم هم بارها گفته و می گویم ، باید سعه صدر داشته باشید ، نمی دانم رشته تان چیست ، بیشتر به فلسفه شباهت دارد ،خوب شهر را بهم می ریزید ، دست به شلوغ کردنتان خوب است ، ( شوخی کردم جدی نگیرید جواب آن قسمت از نامه تان که گفته اید قصد مجادله در محیط وب را ندارید !!!) موفق باشد ......
از همصحبتی با شما لذت بردم اگر خواستید ادامه بدهید یادتان باشد من در پیامهایم هیچگاه توهین نمیکنم ، طعنه می زنم ولی توهین نه ، به شما که هیچ نگفته ام . اگر سایر نوشته هایم را خوانده باشید دیده اید در جواب ناشناسی دیگر از آن جناح ، خیلی تندتر از این که به شما جوابی داده باشم ، داده ام .....با اینکه سیاست ما را از هم جدا نکرده بود !!!! .....
وقتتان را گرفتم ...... راضی باشید و اگر ناراحتتان کردم حلال کنید.