سخنان رهبر و آرامش من .....

امشب کمی آرامش گرفتم کمی دلم قرص شد . خدا روشکر که بالاخره رهبر حرفی زد . چه خوب گفت . همیشه عقیده داشتم رهبر چون پدر، نقش رهبری خانواده بزرگ خود را بر عهده دارد و چه خوب عمل کرد . از او پرسیدند از اشخاص پشت پرده ، از او پرسیدند از متهمان حوادث اخیر ، از او پرسیدند از اتفاقاتی که با آبروی نظام بازی می کند و چه خوب و چه آرامش بخش جواب دادند .


امروز در برنامه « این شبها » صحبت از ایجاد « باور» بود ، که یک باور چگونه شکل می گیرد ، که در ابتدا یک گرایش است و بعد در رفتار متجلی می گردد و این بستگی به فضایی دارد که فرد درون آن نفس می کشد و زندگی میکند .
باور بسیاری از ما را در این فضا به آن سو بردند که تقلبی عظیم صورت گرفته ( گرچه هنوز معتقدم تقلب صورت گرفته ولی نه با آن اختلاف که عنوان شد !!!) و حق هایی ضایع شده ، بزرگ نمایی بسیاری از حوادثی که شاید در تمامی دوران اتفاق افتاده و می افتد و خواهد افتاد . به قول دوستی می گفت اگر اصلاح طلبان سر کار بیایند ، برای اعتراف گرفتن از دشمنانشان ، انان را نوازش می کنند ؟ !!! ........ اصولی در سیاست حاکم است که همه از ان تبعیت می کنند ، مگر کسی علی می شود که بگوید با قاتلم چنین نکنید و حکمی بر او جاری نکنید که سزاوارش نباشد !! ..... کسی علی نمیشود .... این حکومت هم سعی دارد به سمت اسلامی شدن حرکت کند ولی هنوز تا برپایی عدالت سالهای نوری فاصله داریم . تا خودش بیاید .........
صحبت رهبر این بود که باید خوشبین بود . نباید بر اساس حدس و گمان حرکت کرد و این درس بزرگی بود . در ارتباط با حوادث اخیر ایشان افراد متهم را با عوامل خارجی مرتبط ندانستند و حداقل آن را اثبات شده نیافتند و این خود امیدی است که ایشان بتوانند این افراد را که بسیاری شان افرادی نخبه و تحصیلکرده می باشند را به جامعه جهت خدمت بازگردانند .
در خصوص کوی دانشگاه ، کشته شدگان و .... هم عقیده داشتند کارهای زشت و بدی صورت گرفته که باید رسیدگی شود ولی جار زده نشود که پای آبروی نظام در میان است .
نمیدانم کاش زودتر می گفتند . شاید هم جای گفتن این حرفها به گذر زمان نیاز داشت و الان جای صحبتش بود ، نمیدانم ، ولی هر چه بود خوب بود .......
وقتی به دادگاه چهارم نگاه می کردم و دفاعیات افراد را می دیدم علی رغم اینکه خود گفته باشند و یا به آنها دیکته شده باشد ، از آنها بدم آمد . اگر واقعا به عقایدشان پای بند بودند نباید حتی تا سر حد جان لب به خلاف عقیده می گشودند . مگر نبودند بچه هایی که در زندان شاه جان خود را از دست دادند .
حجاریان اگر خود را تئوریسن حزبش می دانست و معتقد به عقایدش بود با سه ماه شکنجه !! لب به اعتراف نمی گشود. !! .......
چه خوب است این زندانهای ما که افراد بعد از سه ماه کاملا توجیه می شوند . کاش این بازجوها در سطح کلان می توانستند بسیاری از افراد را به زندانها ببرند و آنها را ارشاد کنند !
کاش کمی شهامت از خود نشان میدادند ، خانواده هایشان چه رنجی می برند ! ... اصلا دلم نمی خواست جای انان باشم ....
رهبر از تاکید بر نقاط قوت گفتند ، ولی آیا اگر دولتی اشتباهات مکرری داشته باشد می توان ساکت بود و دم نزد ؟ !! ....... نمیدانم چرا با این جناب ا . ن نمیتوانم کنار بیایم ..... حرکات و تصمیم گیری هایش ناپخته و شتابزده و از سر احساس است ...... سخنانش بر دل نمینشد ، حرکاتش و سخنانش به مثابه این است که انگار جمعی را به سخره گرفته باشد ....... کاش فرد لایق تری بود که بر این مسند تکیه می زد ...... گرچه نظر رهبر بر ایشان است و بالطبع باید به فرمان رهبر گوش سپرد. ولی ، می شود فرزندی کاری را فقط به خاطر پدرش انجام دهد نه از روی میل و من نیز این چنین کنم گرچه خلاف میلم باشد.
88/6/4

۱ نظر:

jannat گفت...

به نظر من یه کمی عجله کردی صبر میکردی تا رهبرت کاری برای احقاق حق مردم بکنه بعد. .. اما از آدم فرهنگی با سواد بعیده مثل ساده لوحا حرف بزنه رهبرتون اگر کاری کرد .....اونوقت دلت قرص بشه هر چند توی این یک مورد اصلا به توافق نرسیدیم و ترجیح میدم بحث نکنم .فقط نظرمو گفتم چون خیلی برام سنگینه و سخت که یه آدم عاقل و بالغ که میتونه قدرت تفکر و استنتهج داره خودشو بزنه به اون راه که ر.برای من تصمیم گیری کنه..که باید ا.ن باشه و لا غیر ...باید این باشد و آن نباشد من عقل و عدل و قدرت استدلال و تصمیم گیری دارم و از همه مهمتر حق انتخاب دارم همون حقی که از من و دیگران گرفت .البته با نیرنگ .هیچ کس حق اجبار بنده را ندارد .در قرآن خدا بیامبر را هم از اجبار بندگان نهی میکند چه برسد به ر..رتون که جای خود دارد.