دعا

داشتم جزء سوم قرآن رو می خوندم رسیدم به آیه هشتم آل عمران :






ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت التواب




این دعا همیشه ی همیشه وقتی توی قنوتم می خونمش ، اشکم رو در میاره ، و این بار هم ، باز با خوندنش اشکم در اومد ....... یه حس نزدیکی به خدا پیدا می کنم در عین کوچکی و عجز ....... از همه ی کلمه هاش لذت میبرم ...... از رحیم بودن خدا شرمنده میشم و انگار با هر بار خوندنش یه توبه است که دارم می کنم از گناهانی که انجام دادم .......... و انگار با هر بار خوندن این دعاست که رحمانیت و رحیم بودنش بر من جاری میشه ، انگار قلبم جلا پیدا می کنه با هر قطره اشکی که از چشمم خارج میشه .......



خدایا ، کمک کن توی این ماه بهتر و بیشتر بشناسیمت ، ما رو هم مثل خیلی ها که عاشقشون کردی عاشق خودت کن ، و بعد عاشقمون شو و بعد .......... خودت دیه مون شو که خودت گفتی :


من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته ..........



۳ نظر:

ناشناس گفت...

من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته ..........

اين چيزي كه به عنوان حديث قدسي معروف شده و يك زماني خيلي سرزبانها بود هيچ اصالتي ندارد و ظاهرا جمله اي از كتابهاي اهل تصوف است كه در عين حال بسيار زيبا و عارفانه است.
پس لازم است در نسبت دادن آن به خدا بسيار محتاط باشيم.پاسخش خيلي دشوار است. گفته شده در هيچ كتاب روايتي اين جمله نقل نشده است. نه شيعه و نه اهل سنت.

زهرا گفت...

این دعا، دعای همیشگی قنوتای نمازای منم هست !
چه لذتی داره وجود خدا و مهربونی خدا رو لحظه به لحظه ی زندگی حس کردن . این آرامش واقعی و دائمی . و چه لذتی داره عاشق خدا و بنده های خدا بودن . اون وقت میشه عشق خدا رو حس کرد و با آرامش و اطمینانی کامل و واقعی زنده بود و نفس کشید و زندگی کرد . اون وقت دور از هم بودن و بودن توی این دنیا خیلی سخت میشه . اون وقت تنها میشه منتظر وصال و دیدار یار بود .
خوشا به حال شهداء . این جمله رو میشد توی همه ی وصیت نامه هاشون دید و خوند که تنها آرزوی رسیدشون بود .........

ناشناس گفت...

هر کسی به روش خودش خداشو دوست داره-حکایت اون چوپان نازنینی که با خدا صحبت میکرد-و پیامبری که خداوند به او اعتراض کرد که به بنده ی من چکار داری؟بگذار به روش خودش مرا دوست داشته باشد!حالا ای ناشناسی که همیشه و با وسواس از دوست داشتن آدمها ایراد میگیری! اینو یادت باشه که باور خدا به هر طریقی ممکنه! حتی شاید ازطریق یک حدیثی که در روایات شیعه و اهل سنت نیامده باشد!و اینم بدون که نفس عمل مهمه!فکر میکنم ناشناس محترم بیش از حد خودشو غرق جزییات کرده! واین خودش موجب انحرافه!