برای استاد شفیعی کدکنی

پس از چندين فراموشي و خاموشي
صبور پيرم

اي خنياگر پايرن و پيرارين
چه وحشتناك خواهد بود آوازي كه از چنگ تو برخيزد
چه وحشتناك خواهد بود
آن آواز
كه از حلقوم اين صبر هزاران ساله برخيزد
نمي دانم در اين چنگ غبار آگين
تمام سوكوارانت
كه در تعبيد تاريخ اند
دوباره باز هم آواي غمگين شان
طنين شوق خواهد داشت ؟
شنيدي يا نه آن آواز خونين را ؟
نه آواز پر جبريل
صداي بال ققنوسان صحراهاي شبگير است
كه بال افشان مرگي ديگر
اندر آرزوي زادني ديگر
حريقي دودناك افروخته
در اين شب تاريك
در آن سوي بهار و آن سوي پاييز
نه چندان دور
همين نزديك
بهار عشق سرخ است اين و عقل سبز
بپرس از رهروان آن سوي مهتاب نيمه ي شب
پس از آنجا كجا
يارب ؟
درانجايي كه آن ققنوس آتش مي زند خود را
پس از آنجا
كجا ققنوس بال افشان كند
در آتشي ديگر ؟
خوشا مرگي ديگر
با آرزوي زايشي ديگر

دکتر محمدرضا شفيعی کدکنی، استاد بارز و متبحر و محقق ارزشمند و صاحب نظر در نقد شعر و ادب فارسی که خود در شعر و شاعری جایگاهی برجسته دارد برای هميشه از ایران سفر کرد.این یکی هم رفت .....

چقدر در ابتدای ترم برای دانشجویانش ، سخت خواهد بود که دیگر او را نبینند . هر کجا هست خدایا به سلامت دارش .....

هیچ نظری موجود نیست: