از یه بهشت زهرا شروع شد .....

امروز بعد از مدرسه می خواستم برم بهشت زهرا ، تقریبا 2 هفته بود که به بابا سر نزده بودم ، دیشب خوابش رو دیدم و صبح که بیدار شدم بهش گفتم امروز حتما میام پیشت .....شب قبل با خواهرم صحبت کرده بودم و قرار شد اگه خواست اونم بیاد مدرسه ، تا با هم بریم ....


خواهرم اومد و ما درست وقت اذان پیش بابا بودیم ، آبی ریختیم و فاتحه ای خواندیم و چون به سالن دعای ندبه نزدیکیم با شنیدن اذان برای اقامه نماز رفتیم به سالن دعای ندبه .......

سالها پیش صبح های جمعه برای خواندن دعا به اونجا میرفتم .... هنوز کامل نشده بود و خاک همه جاش پر بود ...... با ورودم یاد اون روزها افتادم ....

قبل از ورودم به قسمت خواهران ، در یک ویترین چشمم به عکس شهید شاه ابادی افتاد . جوان معصومی که کنار دوستش با هم شهید شده بودند یاد همه ی شهدا افتادم .

تقریبا سه صف طولانی از آقایون و خانمها تشکیل شده بود . برام جالب بود این وقت روز این همه آدم برای نماز اومده باشن برای اولین بار اونجا نماز رو به جماعت برگزار کردم ......قبلا فرادی نماز خونده بودم ...مخصوصا دی ماه 82 ، نماز صبح رو که بالای سر بابا فرش پهن میکردیم و توی برف نماز می خوندیم ...... چه روزهای غمگینی رو سپری کردیم ......

امروز روی قبری نوشته بود « آخرین نگاه تو ، آغازغم من بود » ....باز یاد بابا و اون روزها افتادم ... بعد از نماز ، دوباره برگشتیم پیش بابا و دعاهامون روخوندیم و رفتیم پیش عموم ..... بعد از اینکه داشتیم دور میزدیم یه تابلو توجه ام رو جلب کرد ، نوشته بود قطعات 300 تا 305 و فلش به سمت خارج از بهشت زهرا بود .......

به خواهرم گفتن اخیرا اعلام کردن که عده ای رو با یه کد توی قطعه 302 دفن کردن میای بریم ؟ !! ..... آبجی خانم سریع قبول کرد ..... منم دورزدم و رفتیم اون ور اتوبان بهشت زهرا !! و قطعه رو پیدا کردیم ..... جنازه ای رو تازه آورده بودند که دفن کنند و کمی شلوغ بود ...... قبرهای جدید و قبرهای خالی و اماده برای پذیرایی چشم دل رو به جاهایی برد که باید می برد .

ماشین رو پارک کردیم و دنبال قبر کد دار گشتیم !! ..... نیاز به گشتن نبود همون جلوی قطعه ، کاملا مشخص در دو قسمت مجزا ، پلاک سیاه رنگی شامل نام قطعه ، ردیف و شماره و به جای اسم کدی مثلا 2367 به چشم می خورد ....... شمردم چهل و خورده ای می شدند ...... آقایی با یک پسر جوان مثل ما کنجکاو ! هم اومده بود که مطمئن بشه چنین چیزی هست یا نه ؟ .....

من به طرف خانمی که معلوم بود تازه داغدار شده رفتم و بعد از تسلیت گفتن پرسیدم ایشون کی مرحوم شدن ؟ گفت پنجشنبه گذشته و خانم دیگری که همراهش بود پشت اون قبر رو نشون داد و گفت اینا قبل از ما بودن و بقیه اش توی همین هفته دفن شده ما که اومدیم اینجا تقریبا خالی بود ..... محل دفن این عده رو نشون دادم و گفتم اونجا هم تازه دفن شدن ؟ گفت آره ، همه ی اینجا تا اون هفته خالی بود .....

وقتی برگشتم دیدم خواهرم داره با اون آقا صحبت می کنه ، ایشون در انگلیس زندگی می کردن و از طریق بی بی سی مطلع شده بودن و اومده بودن ببینن صحت داره یا نه ؟ !!! ( چقدر مردم بیکار پیدا می شن ؟ !!!! فکر نکنین با خودمونم !)

حکایت اینا چیه رو نمی دونم ، فقط میدونم اگه جنایتی باشه به هیچ وجه چیز خوبی نیست ......

به هر شکل انتخابات با همه ی بدی هاش این خوبی رو داشت که سطح آگاهی های مردم رو افزایش داد ...... زمان قبل از انقلاب مردم اهل سیاست نبودند ، بعد از انقلاب حتی زنهای خانه دار هم از سیاست می گفتند ، الان با این انتخابات باز یه اتفاقی مثل اون موقع افتاد ...... دیگه نمیشه سر مردم رو گرم مرغ و گوشت کرد و هر کاری خواست انجام داد حداقل تا یه زمانی نمیشه .....

آدمایی مثل من هم پیدا میشن که می گن بالاخره با این مفسدین اقتصادی چه کردین ؟ !! ...... یه جایی باید اینا به سزای اعمالشون برسن ...... حالا هر کی می خواد باشه ، باشه ....

جناب حداد عادل گفتن یه تلنگری به این آقازاده ها بزنین ....... خوب بزنین چه اشکالی داره .پسر امام جمعه است که باشه ..... پسر پیغمبر هم ناتو از آب در اومد اینا که دیگه کسی نیستن ......

قرار بر این نباشه به بهانه ی حفظ حکومت هر کاری خواستن بکنن ، کسی انتقادی هم نکنه ، داد و بیداد هم راه نیاندازه ...... قبول دارم الان موقعیت خوبی نیست برای این حرفا ولی باید بدونن که اگه قانونه برای همه است .نه فقط برای آفتابه دزدا .......

اگه عدالت برقرار بشه دیگه کسی دنبال شایعه سازی نمی ره ...... از قدیم گفتن تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها ......

حفظ آبروی افراد مهمه که توی این انتخابات به اون هیچ توجهی نشد ....... جرم و جنایت به هر شکلش محکومه که توی این انتخابات فجیع ترینش اتفاق افتاد ...... ولی با همه ی این احوال افرادی چون حجاریان و رمضان زاده و ........ که سردمداری حزبی رو می کردن روسیاه شدن ...... حداقل باید پیش خودشون آبرویی داشته باشن اونم ندارن ....... الان هنوز دارن از اینکه مجبورشون کردن و ....دم می زنن ...... خانم آقای جلایی پور به زینب حجاریان لقب زینب زمانه رو داده !!!!! ولی تا کی این القاب پوچ و تو خالی می تونه توی دهنها باشه ...... مردم هوشیارتر از این حرفها هستن ....... برای چه زمانی دارن داد و بیداد می کنن ....... برای 4 سال بعد ؟ !!!! .........می گن جرقه این انقلاب 1342 خورده و 57 به بار نشست ...... منتظرن مثلا چه سالی این انقلابشون به بار بشینه ؟ !!! ......

فقط کمی به خودشون بیان ....... توی مردم بیان ....... ببین چه اقشاری ازشون حمایت می کنن ..... اگه صادقند بپذیرند برای مردم کار کنن .......

اون وری ها هم همین ور ....... کهریزک شایعه نبود .کوی دانشگاه شایعه نبود ...... بهشت زهرا ، سهراب اعرابی و ندا آقا سلطان شایعه نیستند ، جوونهایی اند که به خاطر خود خواهی های عده ا ی الان سینه کش خاک خوابیدن شایعه نیستند حقیقت دارن ........ اگر پدر و مادرند خودشون رو جای این پدر مادرا بزارن ..... پدری که می گه بچه منو گرفتن و من به دنبال اون برای دادن آمپول انسولینش می رفتم و اجازه نمی دادن آمپولش رو بهش بدم !!! اینا یعنی عدالت حکومت اسلامی ؟ !!! .......

اگه با صفایند و بامرام !!! همه ی علاقه هاشون رو به مقام بزارن کنار و ببینن واقعا چطورمی تونن خدمتگزار این مردم باشند نه فقط به زبان ........
جناب ا.ن کمی فکر کنه ببینه داره چه کسانی راس امور مردم می زاره ...... از الان که فرهنگیان فاتحه خودشون رو خوندن ...... می گن اونایی که با سالماشون کار کردن اومدن وزیر شدن این جوری شدیم واااای به حال زمانی که رئیسمون از استثنایی اومده باشه !!! ......

البته اینا که مزاحه ولی امیدوارم کابینه دهم بتونه شایستگی بیشتری از دولت نهم نشون بده .... مقام و مرتبه ها از این خویشاوند به آن خویشاوند پاس داده نشه و علم ( همون چیزی که رهبر روی اون خیلی تاکید داشتن ) دستمایه ترقی برای بعضی ها نباشه که مجبور باشند برای رسیدن به مقام مدرک سازی کنند ..... امیدوارم افرادی شایسته بر سر کار بیان که همراهی و همگرایی شون !!نه به خاطر مسجد و منبر رفتن هاشون باشه و ریش داشتن هاشون و هم ولایتی بودنشون، بلکه تخصص و تجربه و شایستگی کافی در اون زمینه رو دارا باشند .

امیدوارم اینهایی که در زندانند بزودی آزاد بشن چون به اندازه کافی چوب ندانم کاری هاشون رو خوردن ..... خودشون فهمیدن چیزی در چنته ندارن .... ولی به هر شکل اونها پتانسیل های این مملکت هستند ، اگه اگاه شدن وجودشون خیلی بهتر از نبودشونه ، که باور دارم این افراد در فکر انقلاب مخملی نبوده اند .......چرا که خود از کسانی هستند که سهمی در انقلاب اسلامی داشته اند .... چرا که خود شاهد جان دادن بسیاری از جوانان این آب و خاک ، بر سر اعتقادات خویش ، بوده اند ....چطور می شود بهزاد نبوی قصد براندازی نظام را در سر داشته باشد ؟ !!! .... شاید منفعت طلبی ، مقام پرستی در سر داشته باشند ولی براندازی نه !!! .....

همش از یه بهشت زهرا رفتن شروع شد ..........

88/6/5

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام-درد دلهای خیس خورده تو-غصه خوردنات –حاکی از یه قلب پر از احساسه که...نگران مردم وهم وطناشه...کاش همه اونایی که در راس قدرت هستند هم ذره ای به فکر این مردم مظلوم و درد کشیده بودند.
احساس مسؤ لیت درقبال این مردم! رضایت پروردگار!رضایت امام زمان! واژ ه هایی دورند –خیلی دور !انگار که دیده نمیشوند!چرا که چشمان صاحبین قدرت یه جورایی کور شده ومردم را نمیبینند!چقدر جای امام خالیه! میگفت :مراقب باشید که این انقلاب به دست نا اهلان نیافتد! خدا خودش بندگان نا اهل را به راه راست هدایت کند.منم مثل تو نگران همه جوانان و نوجوانان این مملکتم!آینده بچه های ما مهمه-چون قراره اونا این کشور را آباد کنند!